قرار
اضطراب قشنگی توو دلمه
بی قرارم برای وقت قرار
حسی مثل تنفس عشقه
از نسیم و نوازشای بهار
اضطراب و نمیشه پنهون کرد
وقتی بی تاب دیدنت هستم
یادته سوتیای دفعه ی قبل؟
استکان… چای …لرزش دستم
بعضی حرفا صریح گفتنشون
مثل افتادن از بلندی هست
یا دوتا بال در میاره تنم
یا میفتم تو عمق چاه شکست
گارسون هم دیگه به حرف اومد:
"ای بابا …باز هم که منتظرید
وقت تعطیل کردنه آقا
پول میزو بدیدو زود برید"
چار ساعت گذشته و منم و
گوشی مثل قبل خاموشت
گفته بودی یه روز وقت ناهار…
روزش اما شده فراموشت
چار ماهه که بی قرار تو و
مست امید و انتظاره دلم
چار ماهه به عشق دیدن تو
اضطراب قشنگی داره دلم