ساز شناسی ایران زمین
بنام خالق خوبی ها
عزیزان هم ترانه در این بخش از مقاله هام سعی کردم انواع موسیقی و سازها و سبک های کشور عزیزمون ایران رو در قالب چند مقاله چند قسمتی برای شما عزیزان قرار بدم که امیدوارم مورد پسند دوستان هم ترانه ای که میخان در این عرصه فعالیت موسیقی و ترانه داشته باشند اطلاعات مختصر و مفیدی داشته باشند . با عرض ارادت قلبی و خالصانه این حقیر(امیر علی تاج )
قیچک
ساز قیچک با شکلی که امروزه در گروه های موسیقی شهری ایران به کار می رود، پیشینه ای تقریباً ۵۰ ساله دارد. نخستین بار در کارگاه ساخت سازهای سنتی وزارت فرهنگ و هنر ایران توسط ابراهیم قنبری مهر با الگو برداری از یک ساز بومی بلوچستان صورت گرفت. قیچک از خانواده سازهای زهی آرشه ای است. نوع بومی اش که در بلوچستان سرود Sorud خوانده می شود، معمولاً دوازده سیم دارد. شش سیم نقش واخوان دارند و شش سیم دیگر در خدمت ملودی نوازی قرار می گیرند. سرود ساز اختصاصی بلوچ هاست و از طریق ایشان به اقوام همجوار سرایت کرده است. این ساز در فرهنگ بلوچی هم به صورت تکنوازی و هم گروه نوازی با تنبورک و دهلک نواخته می شود.
اما الگوی شهری سرود که امروزه در موسیقی شهری ایران کاربرد دارد، فاقد سیم های واخوان است و مانند ویولون و کمانچه فقط چهار سیم دارد و همانند کمانچه کوک می شوند. در واقع قیچک مورد استفاده در موسیقی شهری، نوعی کمانچه است که فقط شکل کاسه اش متفاوت ساخته می شود. کاسه طنینی قیچک همانند تار دو بخش است که بر روی دهانه کاسه کوچک آن، قطعه ای پوست بره یا بز می کشند و خرک بر روی آن قرار می گیرد. دهانه کاسه بزرگ تر، هیچ پوششی ندارد و بیشترین حجم صدای ساز هم از آن بیرون می آید.
امروزه نمونه های بم تر این ساز در موسیقی گروه نوازی و ارکستری ایران بیشتر مورد توجه اند. ساخت قیچک آلتو و قیچک باس با الگو برداری از خانواده ویولون صورت گرفته است. محدوده صدا دهی آن ها نیز دقیقاً با نظایر خود مانند ویولون آلتو و ویلنسل برابر است. شیوه نواختن نمونه های آلتو و به ویژه قیچک باس نیز همانند نواختن ویلنسل است.
باقلاما
واژه «باقلاما» یعنی سنتی دیرینه که نوعی رقابت و مسابقه شعری است. در این مسابقه که بیشتر در روزهای متوالی انجام می شده است، عاشیق ها به مصاف هم می رفتند و داستان می گفتند. شخصی که شعرها و نغمه های بیشتری حفظ بود، برنده می شد؛ این سنت در آذربایجان و ترکیه رواج داشت.
باقلاما در واقع یکی از سازها در گروه هم شکل، ولی با اندازه ها و تعداد سیم های متفاوت است. این گروه سازی شامل این سازهاست: میدان سازی، دیوان سازی، چگور، باقلاما، بوزوک، عاشیق سازی، تمبورا، جورا، جورای باقلاما، جورای تمبورا.
بیشتر به دلیل شباهت به لحاظ شکل ظاهری، «باقلاما» و «دیوان» را با «چگور» (قوپوز) که ساز عاشیق های آذری است، اشتباه می گیرند؛ ولی به علت سیم بندی متفاوت و تعداد پرده ها (دستان) و نیز اختلاف اساسی در ساختار و شیوه نواختن متفاوت، صدادهی (سونوریته) جداگانه ای دارد.
در کردستان ایران این ساز را (بدون در نظر گرفتن اندازه) با همان نام دیوان می نامند.
در کتاب «سازهای کرد» درباره دیوان و باقلاما چنین می خوانیم: این ساز بیشتر در بین مردم ترکیه و کردستان ایران و عراق که زبان و فرهنگ و رسوم تقریبا مشابهی دارند، متداول است. در ترکیه دوستداران فراوانی دارد و برای اجرای ملودی های سنتی از آن استفاده می کنند.
الگوی ساخت دیوان و باقلاما در مناطق کردستان ایران از دیوان و باقلاما در ترکیه گرفته شده است. این ساز از نظر فیزیکی شباهت های بسیاری به تنبور دارد. دیوان و باقلاما هفت سیم با ضخامت های متفاوت دارد. از پایین به بالا سیم اول و دوم فلزی و ظریف است و سیم سوم ضخیم و به شکل فلزی فنری است. سیم های چهارم و پنجم نیز به همین صورت و سیم ششم فلزی ظریف است و سیم هفتم مانند سیم سوم است و با فاصله یک تا یک و نیم میلی متر از یکدیگر قرار می گیرند.
در کردستان هنوز ساز را به روش های قدیمی می سازند، ولی در ترکیه این ساز با دستگاههای پیشرفته و کپی تراشهای مدرن ساخته می شود.
کاسه طنینی دیوان و باقلاما از سه تار و تنبور بزرگتر و دسته آن هم بلندتر و قطورتر است. سه سیم اول این ساز با هم گرفته و کوک می شوند و دو سیم بعدی و دو سیم آخر هم به همین ترتیب کوک می شوند.
در واقع ریشه اصلی این ساز و سه تار، دو تار، چگور و سازهای مشابه که در خاورمیانه هست، همان تنبور است که به اشکال متفاوت و در اندازه های متغیر ظاهر می گردد.
ارسلان کاوه دیوان نواز کردستان (ایران) در این باره چنین می گوید: دیوان یک ساز سنتی و قدیمی است که بنا بر گذشته تاریخی آن، تکامل یافته تنبور است. تصویر ساز تنبور در بسیاری از نقش برجسته های باستانی ترکیه و همچنین، در طاق بستان کرمانشاه دیده می شود که نشان دهنده قدمت این ساز است. دیوان، سازی است با دسته ای بلندتر از تنبور که به شکل های گوناگون در مناطق کردنشین ترکیه و میان ترکان و مناطقی از شمال عراق (هه ولیر) نواخته می شود.
این ساز بیشتر در مناطق کرد و ترک نشین متداول است؛ به عقیده من این ساز مخصوص ترک ها یا کردها نیست، این ساز متعلق به کسانی است که آن را به خوبی و شایستگی می نوازند.
در کتاب دایره المعارف سازهای ایران تألیف «محمدرضا درویشی» درباره باقلاما نظرهای متفاوتی آمده است: باقلاما در اصل ساز ملی قوم ترک و منطقه آناتولی است و در میان مردم ترک و کرد زبان ترکیه و شمال عراق رواج دارد. در چند دهه گذشته باقلاما و سازهای هم خانواده آن را بیشتر مهاجران می نواختند. عراقی به آذربایجان غربی و کردستان ایران آورده شده است.
گمان می رود که باقلاما و سازهای هم خانواده آن محصول تغییر و تحولی است که روی قوپوز انجام شده است. قوپوز، سازی برای استفاده در اوزان قرن های گذشته، اجداد عاشیق ها و بخشی های ترک نژاد بوده است.
باقلاما و سازهای هم خانواده آن نقش مهمی در انتقال فرهنگ و موسیقی ترکی به عصر حاضر داشته اند؛ همان طوری که گفته شد، سازهای خانواده باقلاما محصول تغییر و تحولاتی است که در قوپوز داده شده است.
بر اساس برخی از روایت ها قوپوز را «دده قورقود» بزرگترین خنیاگر و پیر همه اوزان ساخته است. این ساز قوپوز [در واقع نماد ولایت و جد بزرگ ایل بود و به صورت قدرت دهنده ایل سبب اتحاد و برابری میان مردم می شد، روح های خبیث را از میان ایل می راند و روح های خوب و پاک را فرا می خواند.] قوپوز به گروهی از سازهای زهی گفته می شد که بیش از یک وتر داشتند.
واژه باقلاما به مفهوم پرده بستن (دستان بندی) بر روی قوپوز و سازهای هم خانواده آن و نیز بستن و سوار کردن صفحه ساز بر روی کاسه طنینی باشد.
در آناتولی سازهای خانواده باقلاما را می توان به نام های گوناگون مشاهده کرد؛ به این ترتیب، برای این خانواده از سازها واژه باقلاما اسمی عام است.
امروزه در آناتولی ناحیه ای نیست که نواختن باقلاما در آن رایج نباشد؛ زیرا باقلاما همچون سازهایی است که به صورت انفرادی استفاده می شود. می توان این ساز را بسادگی جا به جا کرد، اندرونی است و در فضای باز کمتر نواخته می شود و همچنین، وسیله مناسبی برای بداهه نوازی و انتقال احساسات گوناگون است؛ اگر چه این ساز با چگور تفاوت دارد، اما گاهی چگور نیز نامیده می شود.
امروزه با افزایش وترها و دستان ها این ساز تکامل یافت و قابلیت های اجرایی آن افزوده شده است. نواختن باقلاما را بدون استفاده از مضراب و با انگشتان، «شلپه» می گویند.
از نوازندگان این ساز «ارسلان کاوه» معتقد است که: در ایران متأسفانه ما دیوان نواز شاخصی نمی شناسیم. استادانی هستند که این ساز را خیلی خوب می نوازند و تدریس می کنند، اما مشهور نیستند. در ترکیه و عراق استادانی مانند «عارف ساق»، «چیلر دومان»، «موسی اروق لو» و «مراد بک تاش» شناخته شده و شاخص اند.
کمانچه
یکی از سازهای موسیقی است. این ساز جز دسته سازهای زهی است و دارای ۴ سیم میباشد. این سیمها به موازات تمام طول ساز امتداد دارد و صدای آن خیلی خوش و جذاب میباشد ولی کمی به اصطلاح تو دماغی.کاسه صوتی این ساز از چوب توت است که با برشهای از عاج تزیین شده است.
پیشینه کمانچه در ایران به پیش از اسلام میرسد و در نواحی بلوچستان به نام غژک یا غیچک نامیده میشود ولی شمار سیمهای آن از کمانچه بیشتر است.
کمانچه با صدای تو دماغی مربوط به سبک قدیم این ساز و در واقع شیوهٔ کمانچه نوازی استاد اصغر بهاری است. اما امروز غیر از این سبک شیوهٔ کمانچه نوازی نوین هم وجود دارد که کیهان کلهر آن را بارورتر کرده.
کمانچه به معنای کمان کوچک در لغتنامه از آن یاد شده. این ساز از دسته زهی آرشهایها است و در کشورهایی چون مصر مشهور به رباب است. جالب اینکه مصریها از قرن ۱۳ این ساز را شناختهاند و آنرا ساز ایرانیان میدانند. ترکان عثمانی در قرن پانزده تا هفده کمانچهای سه سیم داشتند.
در دایره المعارف فارسی ج ۲ ذیل کمانچه آمده است: از سازهای زهی قدیم ایران و در واقع نوع تکامل یافته رباب، کاسه گرد و پایه آهنی دارد و مانند تار و ویولن سیمهای آن را با گوشی محکم و کوک میکنند، کمانی که با آن کمانچه را می نوازند کمانه نام دارد و همان است که در ویولن کلمه فرانسوی آرشه به معنی کمان کوچک جای آن را گرفته است.
شادروان خالقی در کتاب سرگذشت موسیقی ایران، کمانچه را تکامل یافته رباب می نامد: ساز اخیر رباب که اول دو سیم داشته و بعدها یک سیم دیگر به آن اضافه شده است و با کمانه به صدا در می آمده و همان است که ما امروز کمانچه میگوییم. و به همین جا اضافه میکند از دوره صفویه به بعد کمانچه یکی از ارکان موسیقی ایران به شمار آمده است. قسمت اصلی کمانچه کاسه آن است که به صورتهای مختلف ساخته میشود. کاسه کمانچه هنوز از نظر جنس چوب، اندازهها و شکل یکسان و تثبیت شده نیست. از نظر شکل، کاسهها را به صورت کروی یا مخروط ناقص درست میکنند. کاسههایی که به شکل مخروط ناقص هستند اکثرا پشت باز ساخته میشوند.
اسپیک فیدل با میلهای آهنی معرفی میکند که در هندوستان از جنس صدف وعاج ساخته میگردد. تاریخ نگار اولیا چلبی این ساز را به ابونصر فارابی نسبت میدهد و میتوان زادگاه این ساز را در منطقه نخجوان، کردستان امروزی بشمار آورد که این ناحیه مناطقی از آذربایجان،کردستان ایران و ترکیه را در بر میگیرد، که امروز نیز استفاده از آن در این منطقه رایج است. هدف بشر از ساخت ادوات موسیقی تکرار نوای طبیعت وتقلید آواز حنجرهاش بوده است. سازهای زهی به دلیل نداشتن پرده بندی محدوده اجرایی گستردهای را دارا میباشند میتوان زادگاه تمامی سازهای امروز مغرب زمین را شرق دانست، تکامل وساخت سازهای پیچیدهتر را که امروزه بکار میروند را میتوان مدیون تلاش علمی وکارگاهی اروپاییان دانست. کمانچه با خصوصیات منحصر بفرد خویش توانسته نقش یک ساز زهی را در موسیقی سنتی و ملی کشورهای آذربایجان و ایران داشته باشد و توانسته از ارکان جدایی ناپذیر موسیقی سنتی و فولکلوریک گردد. این ساز با کاسهای کروی و صدایی تو دماغی وخَشدار است صوت آن بسیار شبیه به نوع لهجه و گویش و تُن صدای مردم این نواحی است. در اواخر دوره قاجار با ورود ویلن به ایران در نقطه آغازی برای انزوا و توقف رشد این ساز محیا گردید. جالب اینکه هنرمندان بنام آندوره کمانچه را زمین گذارده و ویلننواز شدند، و میخوانیم عدهای بنا بر عادت کمانچه نوازی، میهمان جدید را هم روی زمین گذارده و چون کمانچه بر آن آرشه را میکشیدند (امروز در کردستان عراق به ویلن کمان و کمانچه میگویند شاید این خود دلیلی بر اثبات نام میهمان جدید باشد که صاحب خانه همان کمانچه نامش را به او بخشیده است).
در گذشته در تمامی جهان ساخت سازهای موسیقی وابستگی مستقیم به موقعیت جغرافیایی، وضع آب و هوایی و مصالح بومی هر منطقه داشته است. در واقع سازندگان ساز خودِ نوازندهها بودند و با توجه به ابزارهایی که در اختیار داشتند دست به ساخت سازها میزدند چراکه بهتر از هر کس دیگری نوازنده خصوصیات سازش را میدانست. بطور مثال نوازندگان سازهای بادی در مناطق ایران (سرنا، شمشال و..) برای تهیه و ساخت سازهایشان با استفاده از مواد و مصالح طبیعی و باکمک گرفتن از ساده ترین وسایل و ابزار، سازهایشان را میساختند. تمامی سازهایی ایرانی با توجه به موقعیت آب و هوایی منطقه، خشک یا کوهستانی نیمه مرطوب میباشد تهیه میگردیده. بر اساس همین خصوصیت کمانچهی ایرانی دارای رَنگ صوتی متفاوتی از کشورهای همسایه است بطور مثال کمانچه در منطقه جمهوری آذربایجان بدلیل واقع بودن در منطقه مرطوب آب و هوایی صدایی متفاوت نسبت به همسایه جنوبی خود ایران دارد. ساخت کمانچه در تمامی این مناطق از یک شیوه کلی تبعیت میکند.
بشر برای ساخت یک وسیله موسیقی از چوبهایی استفاده میکند که به وفور در دسترس باشد و قابلیت برش، نرمی، انعطاف وهدایت صوت را به خوبی داشته باشد. چوب درخت توت به وفور در فلات ایران یافت میشود، قرنهاست این چوب در خدمت هنرمندان سازنده ساز بوده است. این چوب به دلیل زیبایی و رنگ خویش همواره پر طرفدارترین چوب در کنار گردو بوده است.کاسه کمانچه از چوب توت ساخته میشود.
در ایران بر اساس یک دسته بندی کلی کاسه کمانچه را به سه شکل مختلف میسازند:
کمانچه با کاسه یک تکه (در اصل یک کُنده چوب را به شکل کاسه ساز در آورده و در حد امکان نازک میکردند، گرچه عدهای برای راحتی کار و ایمنی کاسه ساز، آن را دو تکه می تراشیدند سپس دو تکه را به هم میچسباندند) لازم به یادآوریست از زمانیکه دستگاه خراطی به صنعت ساز سازی ملحق شد صنعت ساخت دچار تحول گردید. سازندگان تا پیش از این خالی کردن کاسه را با وسیلهای فلزی بنام مُقارانجام میدادند که کاری پر مَشقت و طاقت فرسایی بوده است آنها مدت زمان زیادی را برای تراشیدن و تهی نمودن داخل کاسه صرف مینمودند. امروزه کار تراشیدن کاسه کمانچه را با دستگاه خراطی انجام میدهند. این عمل باعث صرفه جویی در وقت، کم شدن وزن کاسه ساز و یکنواختی قطر در تمامی سطح کاسه گردیده است.
سازهایی با کاسه قَندانی شکل و پشت باز، دهانه کاسه کوچکتر از فُرم کروی و پشت بسته بوده و حجم جعبه صوتی نیز کوچکتر از نوع کروی میباشد (این نوع کمانچه بیشتر در نواحی لرستان و بختیاری استفاده میگردد و در اصطلاح به آنها ساز لُری میگویند که نقش به سزایی در اجرای موسیقی در این نواحی دارد کمانچه پشت باز دارای صدایی تیزتر و رسا تر نسبت به نمونه کاسهای آن میباشد و دارای وزنی به نسبت سبکتر از نمونه های دیگر است بیشترین مانور نوازندگان این نوع کمانچه بر روی سیم اول یا سیم می میباشد در گذشته پیش از ورود تکنولوژی صدا به وادی موسیقی ایران نوازندگان استفاده از این نوع کمانچه را به دیگر نوعها ترجیح میدادند)
کمانچه ترکه ای:
سازی است با کاسه کروی کامل و پشت بسته که با کنار هم گذاردن ترکه هایی از چوب توت گردو و.. که پیشتر در قالبهایی آلومنیومی آماده شده است را پس از خشک شدن ترکهها و از دست دادن رطوبت از قالبهایشان خارج نموده و با چسباندن آنها در کنار یکدیگر تشکیل یک دایره کامل را میدهند. (ساخت اینگونه کاسهها، تحولی جدید در ساخت کمانچه و دیگر سازهایی چون سهتار و تنبور داشته است. از خصوصیات این نوع کاسه میتوان سرعت در ساخت، نصب ترکهها به صورت یک اندازه ویکنواختی قطر ترکهها نام برد.این عوامل باعث سبکی بیش از حد کاسه گردیده و در نتیجه سبب زیاد شدن حجم صدای خروجی از جعبه صوتی کمانچه گردیده است). گرچه این سیستم در ساخت کاسه حرکتی تازه را سبب گردیده اما هرگز جای زیبایی و استقامت کمانچههای یک تکه را که سالها استفاده میشد نگرفته است حتی عمق صدا و پختگی که از نوای کمانچهی یک تکه شنیده میشده را در این نوع سازها شنیده نمیشود. قطر دهانه ساز در نوع شهری یا همان کمانچهی معمول ۵/۱۰ تا ۱۱ سانتیمتر است منظور از دهانه، قسمت باز جلو کاسه است که تکهای پوست بر آن چسبانده میشودکه سیمها پس از عبور از روی دسته بر روی خرکی که بر پوست روی دهانه کاسه قرار گرفته است عبور میکند. برای جلوگیری از باز شدن ترکهها در قسمت دهانه، طوقی از جنس چوبهای محکم را درلایه درونی دهانه ساز تعبیه میکنند این عمل سبب تعدیل فشار پوست و سیمها بر دهانه میشود و موجب افزایش طول عمر کاسه و جلوگیری از قوس آن در دراز مدت است.
دسته کمانچه: قطعه چوبی استوانهای است که پهنای آن هرچه بسمت پایین میرود به نسبت کمتر میشود قطر دسته کمانچه در پهنترین قسمت آن ۵/۳ الی ۴ سانتیمتر میباشد که در گذشته به دلیل طرز متفاوت دست گرفتن ساز دسته را قطورتر میساختند. دسته ساز شامل سه قسمت کلی است: یک- خود دسته که در قسمت بالایی آن جعبه گوشی قرار دارد (جعبه گوشی فضایی برای قرار گرفتن چهار عدد گوشی است که کارشان نگهداشتن سیمها است و انجام عمل کوک. محل آن در بالای دسته میباشد که عرض آن در حدود ۲ الی ۵/۲ سانتیمتر است و طول آن حدود ۱۱ سانتیمتر میباشد). جنس دسته ساز بطور معمول از چوب گردو بوده که سطح رویی آن محلی که سیمها بروی دسته عبور میکنند را ازاستخوان ساق شتر، عاج یا چوبهایی با بافتی فشرده و محکم چون فوفل، عَناب و شمشاد میپوشانند که باعث استحکام سطح دسته و جلوگیری از خوردگی آن توسط سیمها و عرق دست نوازنده در محل انگشت گذاری میگردد. بالای دسته در انتهایی ترین قسمت آن را به صورت تاج تراشیده که همان نام تاج را دارد و در زیبایی شناسی و قرینه بودن اجزا ساز نقش دارد. دو- شیطانک تکهای از چوب یا شاخ حیوانات است که سیمها پس از خروج از جعبهی گوشی بر روی آن عبور مینمایند. در واقع مانند پُلی حایل جعبه گوشی و کاسه ساز میباشد که به عنوان اولین نقطه تماس برای عبور سیمها از محل جعبه گوشی عمل مینماید که ارتفاع آن در حدود۲۵% سانتیمتر است (در واقع این ارتفاع را نوازنده تعیین مینماید، وابستگی مستقیم به جنس صدای خروجی از سازش و کوکهایی را که استفاده مینماید دارد. منظورکوکِ نمودن سیمها است که دیاپازون یا زیر دیاپازون کوک شوند. ارتفاع شیطانک بروی دسته ارتباط با شُلی و سفتی سیمها دارد) سه- گوشیها، چهار استوانهی باریک چوبی است که در یک اندازه ثابت ساخته شدهاند و بصورت افقی در چهار سوراخ تعبیه شده در جعبه گوشی قرار میگیرند و سیمهای ساز بدور آنها پیجیده میشوند (در گذشته ساز کمانچه دارای سه گوشی بود اما پس از ورود ویلن به ایران گوشی چهارم نیز بدین ساز اضافه گردید وامروز از چهار سیم استفاده میگردد) بلندی هر گوشی در حدود ۱۱ سانتیمتر است و فاصله هر یک ازگوشیها از گوشی کناری ۴ سانتیمتر میباشد. جنس گوشی از چوب گردو است با این تفاوت چوب آن نرمتر از چوب دسته ساز بوده، چراکه در اثر چرخش زیاد در سوراخهای بورقو شده در جعبه گوشی و گذر زمان گوشیها ساییده میشوند و نیاز به تعویض پیدا خواهند کرد و میتوان به راحتی آنها را عوض نمود و با این نوع انتخاب جنس گوشیها، دسته ساز در دراز مدت دچار سایش نخواهد گردید. در ایران دسته بیشتر سازها را از چوب گردو میسازند که چوب آن محکمتر از چوب کاسه انتخاب میشود. این چوب مقاومت زیادی در برابر تغییرات محیطی و انرژیها وفشارهای طولی و عرضی را دارد و سازندگان به تجربه این موضوع را دریافتهاند. بیشترین فشار وارده به دسته ساز بر اثر کشیدگی سیمهای ساز است. چوب گردو همچنین رسانای عالی صوت بوده و به جرات میتوان گفت در ایران هنوز چوبی پیدا نشده که جایگزینی برای چوب گردو باشد.
خرک: هدایت کننده صوت حاصل از ارتعاش سیمها به درون کاسه و تشدید و عبور آن به دیگر نقاط ساز را عهدهدار است. تکه چوبی از جنس چوبهای نرم که روی پوست قرار میگیرد و چون پُلی سیمهای ساز بر روی آن گُذر مینمایند. سطح بالایی آن که سیمها از آن میگذزند قوس دار است این قطعه چوب به روی پوست (صفحه ارتعاش) قرار گرفته و نقش انتقال دهنده صدا از سیمها به جعبه صوتی (کاسه ساز) را اجرا میکند. در گذشته به دلیل غیر استاندارد بودن سازها و استفاده از کوکهای پایین از خرکهای بلندتر از امروز استفاده میشد و قطرآنها بیشتر از نوع امروزی بوده و چوب آن سختر بوده است. هرچه بافت چوب در خرک فشرده تر یا به تعریفی سفت تر باشد صدای حاصل از آن تیزتر و کم حجم تر میگردد. در کمانچه های محلی این موضوع را به وضوح میتوان متوجه شد وبه راحتی اختلاف فاحش صدای آنرا با سازهای شهری میتوان دریافت. جنس خرک در گذشته از چوبهایی چون گردو وشمشاد بوده است اما امروز از چوبهای نرم با فشردگی پایین استتفاده میشود که صدای ساز را تو دماغی تر کرده و در کوکهای بالا به خصوص در سیم می و در پوزیسیون های بالا از ناهنجاری و تیزی صدا درحد زیادی کاسته است. استفاده از چوبهای نرم برای خرک در افزایش حجم وشدت صدای خروجی از کاسه نقش به سزایی دارد. بعد از اینکه خرک تراشیده شد زیر پایههای آنرا به حالت نیم هلال و قوسدار سنباده میکنند که در زمان قرار دادن خرک روی پوست به خوبی داخل آن جای میگیرد البته لازم به یادآوری است بهترین وقت برای جای دادن خرک بر روی دهانه ساز زمانیست که پوست مرطوب میباشد. جنس خرک را معمولا از گردو، شمشاد، چنار و بید انتخاب میکنند. بهترین خرک برای کمانچه از چوبهای سفید و نرم ساخته میشوند. چراکه هرچه نوع چوب از بافتهای نرمتر و کم تراکم انتخاب شود صدای ساز نیز نرمتر و تودماغی تر میگردد (موسیقی ایرانی بر خلاف مناطق همجوار موسیقی آلتو و ملایمی است این واقعیت را با توجه به نوع لهجه وگویشها و تُن صدای ایرانیان به خوبی میتوان دریافت طراحی وساخت سازهای اصلی موسیقی ایرانی که بیشتر در محدوده آلتو میباشند دلیلی بر اثبات این موضوع است).
پوست: سطح قابل ارتجاعی که نقش تجدید و انعکاس صوت به درون جعبه صوتی و پژواک آن را بر عهده دارد و نقش صفحه لرزان و حامل صدا را ایفا میکند چیزی جز یک تکه پوست شکمبه گوسفند نیست که موهای زاید آنرا از بین برده و در اصطلاح بدان پوست بره تودلی هم میگویند. ضخامت پوست باید در تمامی سطوح یکسان باشد و معمولا قسمتی که بر آن موها قرار داشته را درسطح خارجی دهانه ساز قرار میدهند که خَرک بر آن نصب میگردد. پوستهایی که با آهک و مواد پاک کننده آهکی پاک شدهاند و پوستهایی که بو میدهند جزو نامرغوبترین پوستها به حساب میآیند. پوستهایی که با حوصله و در اثر زمان لازم موزدایی شدهاند از دوام وقابلیت ارتعاش بالایی برخوردارند و ظاهری صاف روشن و یکدست دارند. برای تولید صدایی خوب و طبیعی در ساز باید از پوستهای یکدست و کهنه که فاقد چربیهای اضافهاند استفاده کرد. لازم به یادآوریست در مناطق مرطوب بر روی دهانه ساز از پوست ماهی نیز استفاده میکنند
از قسمتهای دیگر کمانچه میتوان از یک سیخ فلزی یا میله برنجی که کاسه و دسته را به هم وصل میکند نام برد این قطعه معروف به میله یا پایه است.
سیم گیر: چهار عدد میخی که به پایه فلزی جوش میشدند (با ورود ویلن به ایران جای خود را به تاندوردادند. بر روی پایه ساز سوراخهایی برای تاندرها تعبیه گردیده است و آنها در این سوراخها بسته میشوند و در اصل همان سیمگیرها هستند تاندورها در بعضی موارد میتوانند تا یک پرده دیاتونیک نُتی را تغییر دهند).
چهار عدد سیم (وتر، در گذشته سه عدد بوده که از جنس ابریشم و زه بودهاند. وبعدها از سیمهای برق و صنعتی استفاده میشد. با ورود ویلن به ایران سیم چهارمی چون ویلن به کمانچه اضافه گردید). نامگذاری سیمها را بر اساس کوک ساز ویلن در نظر گرفتهاند که بصورت می-لا-ر-سُل است در اینجا میتوان به یکی از خصوصیات ساز کمانچه اشاره نمود. ساز ویلن به ندرت در حالت سلو یا به تنهایی استفاده میشود و برای تقویت صدای این ساز آنرا به صورت گروهی بکار برده یا اینکه سازهای دیگری نقش همراهی کننده و تقویت کننده را در کنارش ایفا میکنند. در حالیکه کمانچه یک ساز تکنواز است. کیفیت و قدرت صدای ویلن درکوک می-لا-ر-سُل در سیم سوم و چهارم کم میشود و بدین دلیل در موسیقی جهانی سعی شده ساز دیگری همراهی شود. وجود دو کوک راست کوک و چپ کوک در موسیقی ایرانی اعتدالی بین دو اُکتاو زیر و بَم ایجاد کرده و باعث گردیده که تغییر اُکتاو بَم و زیر در بالانس سیمهای ساز زیاد مشهود نباشد امروزه با تغییراتی در ساخت کمانچهها صدادهی سیمهای سه و چهار افزایش یافته است.
آرشه: ( کمان) تکهای چوب استوانهای باریک که بر آن دسته مویی از دم اسب بسته میگردد و توسط تسمهای در دست نوازنده سفت میشود در واقع صدای زهها توسط این وسیله تولید میشود. طول آن در گذشته حدود ۵۵ سانتیمتر بود که امروزه بین ۶۵ الی ۷۰ سانتیمتر میباشد قطر این چوب استوانهای بطور تقریب ۲ سانتیمتر است که در قسمت نوک قطر آن کمتر میگردد این وسیله از چوبهای سبک ساخته میشود که سر و ته آن را توسط دو تکه فلز ازجنس برنج یا آلومینیوم میپوشاند و در محل دیگر آن تسمهای قابل تنظیم قرار میگیرد لازم به یادآوری است که در گذشته آرشه کمانچه را بشکل هلالی میساختندند و این قوس باعث انعطاف کمان در حرکت آرشه میگردید. نوازندگان سازهای زهی ترجیح میدهند که از موهای سفید استفاده کنند چراکه گَرد کولیفون (صمغ درخت برای ایجاد زبری در سطح موها است که به آنها مالیده میشود که سفید رنگ میباشد که پس از استفاده از آن در موهای سیاه رنگ بطور کامل بر روی سطح موها دیده میشود و نمای خوبی به آرشه نمی بخشد) امروزه برای آنکه عمر آرشه چند برابر گردد سر و ته آنرا توسط چسبهای شیمیایی ثابت میکنند. یکی از تفاوتهای اصلی کمانچه با گروه زهیها در نحوه دست گرفتن آرشه و به صدا در آوردن ساز است چرا که نوازنده سه انگشت از پنجهی خود را داخل بندِ کمان قرارداده و انگشت اشاره و شًست چوب را نگه میدارند و در اصل در اثر حرکت افقی مج و آرنج نوازنده، در حالتی که پنجه آنرا نگه داشته است کمان به سمت راست و چپ به روی سیمها کشیده میشود. این عمل را آرشه کشی میگویند. در واقع ایجاد انرژی و وزنی ثابت بروی آرشه و حفظ تعادل آن در حرکتهای راست و چپ نیازمند سالها تجربه، تمرین و دقت است.
کمانچه به وسیله یک پایه که در قسمت سیم گیر به کاسه وصل شده است، روی پای نوازنده قرار میگیرد. آرشه کمانچه، که اسم اولیه اش کمانه بوده است، تشکیل شده است از یک چوب که از یک طرف انحنا دارد با بلندی ۶۰ سانتی متر و موی دم اسب. موی آرشه کمانچه بر خلاف سازهای زهی غربی بر روی چوب محکم کشیده نمیشود، بلکه نوازنده است که به هنگان نوازندگی به تناسب احساس فسار را بر روی سیم تغییر می دهد. چگونگی صدای کمانچه به عواملی بستگی دارد که بعضی از آنها از این قرارنجنس چوب، ضخامت در نقاط مختلف کاسه، شکل کاسه، اندازههای کاسه، چگونگی سطح کاسه از نظر تراش، نوع و ضخامت پوست، جنس و شکل و اندازه و محل قرار گرفتن خرک، چگونگی شیطانک، جنس سیم، زاویه اتصال دسته به کاسه. برای ساختن کمانچهای با صدای دلخواه ضمن در نظر داشتن عواملی که گفته شد سالها تجربه لازم است.
از پیشکسوتان ساخت کمانچه ابراهیم قنبری مهر، قدرت الله کُردی بودند .
نوازندگان مطرح حال حاضر این ساز عبارتاند از اردشیر کامکار، داود گنجهای، کیهان کلهر، سعید فرج پوری، علی اکبر شکارچی، فرج علیپور، هادی منتظری و سینا جهان آبادی
این سازهای محلی و ملی ایران زمین باعث افتخار هنر و موسیقی این کشور میباشند که جای تاسف داره که کم کم جای خودشو به گیتار برقی و ساکسیفون و ….. داده است و کمتر جوان ایرانی با اونها آشنایی داره ….
گرداورنده :امیرعلی تاج