طلــــــــــــــــوعِ خورشید
با تشکر از ایده ی این کار از زهرایِ ذوالقدر عزیز
وبا معذرت از دوستانی که علیرغم دعوت مشکلات
خیلی زیاد نذاشتن این مدت بیام آکادمی برای
دست بوسی…
"طلــــــــــــــــوعِ خورشید"
منتظرِ طلـــــــــــوعِ خورشیدِ تو هستم
خورشیــــد وماتِ شوکتِ نورِ خودِت کن
تا بینهایت زندگی کن زندگـــــــــی رو
دنیایِ پست و زنـده تو گورِ خودت کن
دریا نمـــــک پرورده یِ چشماته و من
باید از این دریاچه یِ شورِت بنــوشم
من قطره یِ بارونمو تقدیرم اینـــــــه
باید یه روز لباسِ دریا روبپـــــــــوشم
خدا میخواست،،دلِ منم،،عشق و بفــــهمه
این تاج و با،،دستایِ تو،،روی ســــــرش زد
معجزه ی ،،عشق و ببین،،با من چی کرده
که دل دیــ،،ـوونه به سیــــ،،ــــمِ آخرش زد
با هر بهونه ای میخوای ازت رها شــم
به هر دری زدم که دستــــــاتو بگیــرم!
میدونـــم این دلدادگی ها تا ابد نیست
اصلـــــــن به دنیـا اومدم بـرات بمیــرم
خدا میخواست،،دلِ منم،،عشق و بفــــهمه
این تاج و با،،دستایِ تو،،روی ســــــرش زد
معجزه ی ،،عشق و ببین،،با من چی کرده
که دل دیــ،،ـوونه به سیــــ،،ــــمِ آخرش زد