بـــــــــــوی قهـــــــوه…
دوباره بوی قهــــوه توی خونس ، دوباره یاد تـــو اینجـــــــــا می پیچـــــه
دوباره گوشه ای تاریکو خلوت ، یه زن با عکســـــــــی از آینـــــده گیجه
نمیدونم کجای قصه مـــــا ، تو راهت از منـــــــــو قلبــــــم جـــــــدا شد
نمیدونم کدوم حرف نگفته ، توو این سینه تا این حـــــــــد بی صدا ش
د توو این خلوت توو این تاریکی شب ، دوباره بــــــــــوی قهــوه یاد حرفات
دوباره جسم سردی از یه احساس ، که میلرزه تو بُهت اشک چشمات
دوباره میشکنی توو مردمک هــــــــام ، دوباره گونه هام بارونی میشن
دوباره تنــــــــــــــــد شد لحن نگاهت ، بازم چشمات اسرارت رو میگن
تن کــــــــوچه زیر دستای بارون ، داره تسلیم نــــــــــم میشه دوباره
داره میلرزه احساسم از این بغض ، هــــــــوا سرده ولی میگن بهاره!
دوباره پنجـــــــــــــــــره تسلیم باده ، دوباره پرده ها می رقصن انگار
تموم حجم خــــــــــونه بوی قهوس ، منم درگیـــــر احساس یه انکار
تو نیستی و منو پنجــــــــره و شب ، ولی رویای هـــــر روز تو اینجاس
برو هر جا که دوست داری عزیزم ، تو هر جا باشی دنیای من اونجاس… !