ابر خاطره ها…

ابر خاطره ها:
به تو نزدیک میشم، دوری از من
تو میگذری به صبوری از من
نمیکنی یک لحظه یادم،
از همه خاطره ها در حال عبوری از من

نهاد غم تو افتاده به دوشم
نرفت از یاد، نشد لحظه فراموشم
به تنهایی نهاد خود تورا می بینم،
نشد ابر خاطره از یاد تو بپوشم

قلب اتاقم یک چراغ روشن،
پروانه ام، یک شمع سوخته تن
پر کرده ابر خاطره همه قلبم را،
باتو بودن، امید شب بلند من

رفتی و نرفت یاد تو،
چه کنم با اشک؟ چه کنم؟ با خاطرات تو
حادثه ساز داغ این فراق،
بخت کوتاه من بود یا دست بلند تو

میخنده چشمام، گریه میکنه دلم،
نگو که عجیبم، مبارکت باشه گلم
باران زده کویر غربتم من،
غریبم! همه ابر خاطره است بر دلم

میخندی، تورا محو تماشا میکنم،
با خنده، گره از گریه ام وا میکنم
تو بخند خوبم، من گریه نمیکنم،
عشق، با بغض لبخند رسوا میکنم

چه بگویم از شرح این انتظار،
نه میشه گفت و نه میشه نوشت
بخت من کلاف هزار درهم،
گره کور افتاده بر کلاف سرنوشت

بخند خوبم، من گریه حاشا میکنم،
تورا با هزار لبخند تماشا میکنم
نیاز باتو بودن، تمام قلب من،
خودم را بر تو دلبند انشا میکنم

به قلم سیاوش باران.

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/50725کپی شد!
851
۱