سایه سار نارون
لباس گریه به تن کرد صورتک هامون
یه رود مشکی ناکام روی گونه شدیم
میون اینهمه تندیس و فیلمنامه ببین
به اسم زندگی شوممون نمونه شدیم
قدم زدیم به مستی میون شاعرگی
که شاعرای طنین ساز جاودانه بشیم
لبالب از هوس شوم شهرت و سوداش
به رسم شاعرگی "حافظ"ترانه بشیم
شمیم عشق پرید از تن شقایق شهر
که طعم مهر نگیره لبای باد بهار
یه اسمون پر ابرای تیره و نازا
خزید رو تن پر عطر و نور و شاد بهار
به سرو خسته که خم شد به زیر جبر خزون
به سایه سار پر از امن نارون برگرد
از این صدای پر از هیچ طبل تو خالی
به سرزمین پر از نغمه ی وطن برگرد
ستاره رو تن شب خال نور میکوبه
ولی زمین که به دنبال روشنایی نیست
میون مردم بی اعتنا به راه بهشت
برای نور ریاسوز ماه جایی نیست
تو زیر چتر کلاهت همیشه محفوظی
منم که سایه ی چادر سیاه مامنمه
تو گوش های خدا رو بگیر و فتوی کن
که نقش دست یه دنیا میون دامنمه
نگاه ملتمس شعر های تکراری
به دست و پای قلم زد دخیل زنجیرو
بگو چطور از این زخم بستر کهنه
رها کنیم تن واژه ی زمین گیرو