قول میدم…!
واسه اولین باره توو زندگیم
یکی رو توو خوابم بغل میکنم
یا میمیرم از درد این انتظار
یا این عشق و ضرب المثل میکنم
یه عمره با تقدیر، درگیرم و
دعا کن بشه آخرین سال جنگ
بدون تو این عید، حالم بده
مثه حال ماهی توو سال نهنگ
تو خوبی! مثه اولین بار که
با اون شال خاکستری دیدمت
مثه آخرین دفعه که توی پارک
روی نیمکت آخری دیدمت
هنوزم کسی مثل تو خاص نیست
تو باید بفهمی که حق با منه…!
نشد مثل تو، هر کی "هم اسمته"
یا هر کی که عطر تو رو میزنه
واسه من سؤاله، که چشمای تو
اگه خیس باشه ، همین رنگیه…؟!
میدونم سؤالم عجیبیه ولی
اینا از مضرات دلتنگیه…!
نگاه تو مغرور و سرده، ولی
کمی شیطنت ، پشت لبخندته
دلت صاف تا قسمتی ابریه
شاید آخرین روز اسفندته
حواست به کار خودت باشه و
یه وقت پا نذاری به خواب کسی…!
زن قصه می میره اینجا، اگه
بشی قهرمان کتاب کسی
چقد سرد میشه هوا بعد تو
واسه من مهم میشه اخبارِ روز
لباسای گرم و ببر با خودت
هوای سفر، سوز داره هنوز
کنارم یه "مرد خیالی" نذار
خیال کردی تنها شدن، سخت نیست؟
قسم میخورم بعد تو هیچ وقت
کنار من اون مرد ، خوشبخت نیست
بهت قول میدم بمونم به پات
همیشه به قولم عمل میکنم
توو خوابم میای خونه و بالش و
به جای تو محکم بغل میکنم…!
****
چراغ اتاق تو روشن شده…!
۱۳۹۳
……………………………………………
این چارپاره رو با احترام تقدیم میکنم به عزیزانی که دوست داشتند علاوه بر ترانه، از من شعری هم بخونن:)
"وهم"
چندمین بار بود که دست کسی/ شانه های مرا تکان میداد/هر شب از خواب میپریدم و او/هی به دست من استکان میداد
هی شراب و شراب و خنده و بعد/گریه های همیشه طولانی/دیشب او عاقبت مرا بوسید/با نفس های تنـدِ عرفانی
خواب دیدم زنی مرا زایید/زن بدکاره ای که باکره بود/خواب دیدم بهشت من ، تنها/یک اتاقِ بدون پنجره بود
چمدانهای کهنه را بستم/چمدان ، پر شد از لباس و کتاب/ هی تقلا که غرق او نشوم/هی فرو میروم در این مرداب
مردمکهای من تَرَک برداشت/ به خیابان زدم که گریه کنم/ در به رویم گشود و من گفتم: / آمدم…آمدم که گریه کنم
به سرم زد بمیرم از غم او/به سرش زد بمیرد از غم من/نکند جای دیگری فردا/متولد شویم از یک زن…؟
سیزده زن، شبیه مادر من/ زیر پلکم به گریه مشغولند/ در سرم کِرم های ابریشم/ مرگ را می جَـوَند و میلولند
ای خدای شکنجه های کبود!/صبر کن! فکر بهتری دارم/پر کنم این خشاب اسلحه را/ بعد روی شقیقه بگذارم
قبلِ مردن، مرور خواهم کرد/با تو آن خاطرات تلخ و قشنگ/نه عزیزم! ببند چشمت را…./دوستت…..دوستت دارم. …بَنگ…/
بعدِ من نوبت تو میرسد و / ماشه را روو به قلب خود بچکان/ آه! فردا عجیب میچرخد/قصه ی عشق ما دهان به دهان
*********
ایستگاه از تو رد نمیشود و / به گمانم درست یک هفته است/
روی این نیمکت نشسته ام و / اتوبوس جَهنمَت رفته است….
۱۳۹۲