ویرونه
تقدیم به تمامی هموطنان آذری زبان که هنوز اندوه برجای مانده از حادثه زلزله بر چهره هایشان نمایان است
ویرونه
زمین لرزید ه و خونه ام شده شکل یه ویرونه
هوا سردو زمستونم تو این ویرونه مهمونه
فضای سرد یک چادر واسه شبهام یه تنپوشه
کنار شعله ای آتیش نگاهم سردو خاموشه
تو این اوضاع و این احوال خدا حالم رو میدونه
اونی که من دوسش داشتم تو این ویرونه مدفونه
همه میان همه میرن بازم احوال من اینه
فقط همدردی مردم واسه دردهام یه تسکینه
زمین لرزید ه و خونه ام شده شکل یه ویرونه
هوا سردو زمستونم تو این ویرونه مهمونه
خرابه هارو میسازیم با دست همت مردم
میپیچه مثل اون روزها تو دشتهامون بوی گندم
شاید آرامش خونه به این ویرونه برگرده
ولی اونکه دوسش داشتم به خونه بر نمیگرده
به اینجا بر نمیگرده
کنارم برنمیگرده
-
سلام آقای هلالیان ممنونم بخاطر ترانه تون و مهمتر ازون بخاطر دردشناسیتون... یاد شعری از حامد عسگری عزیز افتادم که برای زلزله ی بم سروده بود... بنویسید زنی مٌردکه زنبیل نداشت پسری زیر زمین بود و پدر بیل نداشت بنویسیدکه باعطر وضو آوردند نعش دلدار مرا لای پتو اوردند... انشاءالله دیگه هیچ انسانی،هیچ موجودی دچار حادثه ای نشه که از عزیزانش دورش کنه که داغ بشه رو قلبش که خاطرات تلخش رو رقم بزنه انشاءالله... ((آرامش نصیبتان))