بیچاره بارانکم
اونی که پیشم هست ، بارانه
اسمش شبیه عطر دستاته
اون میگه عشق یعنی تب چشمام
من میگم این حرفا خرافاته
اون من رو تا مرز جنون میخواد
من با نگاهم اونو میرونم
اون قدر سردیهامو میدونه
من قدر گرماشم نمیدونم
اون آرزوی نصف دنیاس و
هر شب تو آغوشم حروم میشه
من واسه تو هر شب شروع میشم
اون واسه من هر شب تموم میشه
روزی خور کابوس شبهامم
وقتی تو نقش اولش باشی
کابوس تو،شیرین ترین رویاست
شاید همونجا با من همپا شی
تو حُرم آغوشش که میخوابم
انگار دارم از تو میمیرم
باران نفس میگیره از لبهام
من بی تو مغموم و نفسگیرم
دارم خیانت میکنم اما
باران به من دلبستگی داره
میخوام بفهمونم،نمیفهمه
فکرت ازم دست برنمیداره
بدبخت من،بیچاره بارانم
وای از تو که اینقدر پر رنگی
حتما تو اون یک جای کاری که
تو زندگیم چند ساله میلنگی
باید برم ، باران میخوادم
امشب تو آغوشش بیا پیشم
من پیش اون با فکرت آرومم
هر لحظه از اون عاشقت میشم
"حمیدرضا زرگران پور"