عروسک …
یه عروسکه که هرشب جای تو بغل می گیرم
می شنوه درد دلامو ، نمی ذاره که بمیرم
وقتی لبریز محالم ، وقتی قلبم پر درده
این عروسکه که با من ، این شبا رو گریه کرده
پُرم از تشویش و کینه ، ولی چشمای تو کوره
جز عروسک هرکسی هست ، راهش از من خیلی دوره
تویی که واسه یه بارم ، غم و از نگام نخوندی
ولی ادعای محضی ، که به پام ده ساله موندی
نمی دونی که دلیلِ همه گریه هام تو هستی
تویی که با نیش حرفات ، دل تنگمو شکستی
شبا پشت گوشی دارم اشک می ریزم بی بهونه
ولی تو نمیی دونی که ، دلم از دستِ تو خونه
به خیالت خود عشقی ، مرد ایده آل قلبم
ولی هرگز نتونستی ، بشی مرهم واسه دردم
این عروسکه که هرشب جای تو من و می بوسه
بغضمو بغل می گیره ، نمی ذاره که بپوسه