تـــــنـــهـــام بـــــــــذار لــــطــــفــــا !
جمع کن بساطت رو ازین خونه
خسته م ازین بحثای بیهوده
خسته م ازین شک های بی مورد
" کی بیشتر از من عاشقت بوده "
خسته م ازین اعصاب خوردی و
سوزوندن دستم با ته سیگار
وقتی حواسم پرته داغونم
وقتی که هرشب مشته و دیوار
وقتی که هر شب آخرش اینه
تو توی تخت ، من روی کاناپه م
خسته م ازین عشقی که پوسیده
هر شب با آرام بخش می خوابم
می خوای جدا شی علتش اینه
می گی که من دستِ بزن دارم
اینقدر سردی که تو این چن سال
هیچ وقت نفهمیدم که زن دارم
——————————
چشمام گود افتاده بدجوری / شاید خودم باعث و بانیشم
نه تو همون هستی که من می خوام / نه من به خاطر تو خوب میشم
چن ساله که همخونه ایم اما / حس می کنم احساسمون مُرده
کی تو رو تا این حد عوض کرده / کی منو به این روز درآورده ؟
—————————————-
این خونه داره منهدم میشه
باید سریع واسش یه کاری کرد
باید همین امشب توافقی
حکم طلاقُ زود جاری کرد
چن ساله کم حرفم ، پر از گریه
چن ساله تنهامُ نمی دونم
واسه چی به این صندلی وصلم
هی پشت هم روزنامه می خونم
خسته م چرا اینو نمی فهمی
خسته م ازین روز مره گی محض
از این همه لبخند مصنوعی
از این همه تنهاییِ بی مرز
جمع کن بساطت رو ازین خونه
بدتر ازین حالم مگه میشه ؟
خسته م چرا اینو نمی فهمی
تنهام بذار لطفا ! اگه میشه