تکلیف روشنه… !
میرم توو این اتاق ، قلبم میگیره باز
حس میکنم تو رو ، سرشارم از نیاز
هر لحظه من به تو ، وابسته تر شدم
دنیا جدا شدو ، من با تو مـــن شدم
حجم ِ غم ِ قفس ، راهی برام نذاشت
حتی یه قاصدک ، از تو خبـــــر نداشت
بازم شب و سکوت ، تقدیر ِ خستمه
بازم یه انتظار ، این گوشی دستمــه
من خسته ام گلم ، اینو به کی بگم؟
تو اینو میدونی ، من دیگه چـی بگم؟
تو قــــــول دادیو ، راهت ازم جــــــــداس
بازم تو این اتاق ، بارون… منو… خداس!
یه میـــــــــز گرد تلخ ، من با غـــم و امید
جفت شیش با غمه ، مرغ از قفس پرید !
بازم نفس کمه ، بازم چشام به راس
تقدیر تلخ من ، رو نقطــــه ی سیاس
گوشی توو دستمه ، عکست جلو چشام
تکلیـــــــــف روشنه ، بغضه توی صـــــدام
بارون نمیزنه ، چشمــــــــــام تر شده
شب آخرش رسید ، انگار سحر شده
بازم منــو خـــدا ، درگیر غصه ایم
من حرف میزنم ، اونم میگه: بریم!!
توو آتیش امید ، افسوس ِ شاپرک
تکلیف روشنه ، مرگ یه قاصدک… !
_______________________________________
نمیدونم چرا اینقدر سیاه نوشتم !!!
پیش میاد دیگه…