انگار این آخرین باره . . . !

انگار این آخرین باره ، چشمام تورو داره
حسی که به تو دارم ، هنوزم تازه و داغه
انگار این آخرین باره ، عطریُ که حس کردم
این تویی که میریو ، این منم که بغض کردم

انگار امروز بود همین امروز ، که قلبم احاطه کردی
حالا چشم میبندیُ میری ، بااینکه حسمُ حس کردی
به چشمام نگاهم نمیکنی ، با سکوتم تنهام میزاری
با خودت میبری قلبم و جاش یه دردیُ جا میزاری
..
انگار مابین حرفام همیشه حرفی میموند ناتمام
ناتوانی از من بود و از تو همه چی بود تمام
کارت شده تکرار دردام با اینکه دردم میدونستی
خدا میدونه این قسمتم نیست کاش دردم نمیدونستی
همینکه واسه شکستنم پر میکردی تنهاییمو کافی بود
همینکه میبریدی صدام ولی بودی واسه من کافی بود
کاش میدونستی قصه ما مسیرش به سوی خدا بود
رفتی به سوی رویاهات که مقصد منم همونجا بود

انگار این آخرین باره . . . !

شکی ندارم که ترانه بسیار ایراد دارد ، البته اگر بتوان گفت که این ترانه است
به شدت به کمک شما عزیزان نیاز دارم . ( با بیت آخری هم اصلا موافق نیستم ) . . . :-)))
منتظر نقد و نظر هستم که همیشه سازنده بوده و هست
با تشکر
علیرضا علیزاده ثابتی

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/67027کپی شد!
949
۱۰