نقطه ثقل !
من با روال اینجا اشنایی ندارم .
نقش اولش یه زنه!!نمیدونم چرا!!!
نشد یا نخواستی باهام سر کنی
هنوز با سواله جوابای من
بیا قانعم کن یه شب سر بزن
به رویا و کابوسو خوابای من
نشس کرده دیوار احساس من
باید با تو سنگامو وا بکنم
من ِخسته از دست ِاوار ِتو
همش خاطراتو کلنگ میزنم
یه روز قبل رفتن ، برق نگات
رو کفشای مشکیت افتاده بود
همون روز که دلشوره و شک من
بغل کردنامونو کش داده بود
تو میخواستی اون التهاب تنت
به هرلحظه ی من سرایت کنه
بلرزه دلم ، تا تنش بعد تو
به پس لرزه های تو عادت کنه
هنوز ذره ذره در گردشم
به دور تو که مرکز ثقلمی
منو خرد کردیو واسم هنوز
تو تک نقطه ی عطف این عالمی
نشد یا نخواستی باهام سر کنی؟
سرم گرم ِ این پرسش بیخوده
تو نیستی ؟ کجایی؟که دنیای من
اسیر همین خود خوری ها شده
کلنگ رو دوس داشتم .