آرامشم یه جوراغتشاشِ
آرامشم یه جوراغتشاشِ
یه دفترِِ شعرِِ نخونده موندم، یه نامه که هیچ کسی وا نکرده
یه زنِ بیوه یِ همیشه تنها، که جفتشو هنوز رها نکرده
یه کفترِ خونگی ام که جلدِه، پریدنش مساویه با مُردن
یه نا خدا که سمتِ دریا رفت و ،رو دستِ موجا لاششو اُوردن
یه حالی ما بینِ وجود و مرگم، هول و ولایِ تو همیشه بامه
اگه بخوای دوباره بر نگردی، این بدترین شیوه یِ انتقامه
هروجب از وجودمو بگردی ،هزارتا زخم و تاول و خراشِ
سکوتِ من شرحِ شکایتامه، آرامشم یه جور اغتشاشِ
جدیدن از خودم چه نا امیدم، مثلِ کسی که پایِ چوبِ دارِه
شبیهِ آخرایِ تلخِ قصه ام ،قصه ای که هنوز ادامه دارِه
گرفته تر از یه هوایِ ابری ،حال و هوایِ منِ دل گرفته اس
دلم گرفته مثلِ حس و حالِ، پنجره ای که خشت و گِل گرفته اس
غروبِ غمگینِ خلیجِ دردم ،سکوتِ خونه ای که بی عزیزه
زلزله ای ازت به من رسیده، که وقتشه منو فروبریزه
سوزِ عجیبی داره از تو سینه ام، میگذره و میزنه به شقیقم
یه ضربه یِ سخت و شدیدِ روحی، یه زخمِ کهنه از یه نارفیقم
هروجب از وجودمو بگردی ،هزارتا زخم و تاول و خراشِ
سکوتِ من شرحِ شکایتامه، آرامشم یه جوراغتشاشِ
جدیدن از خودم چه نا امیدم، مثلِ کسی که پایِ چوبِ دارِه
شبیهِ آخرایِ تلخِ قصه ام ،قصه ای که هنوز ادامه دارِه