من از فاصله… می ترسم
با درود فراوان خدمت دوستان عزیزو گلم این غزل ترانه رو به نگاه گرمتون تقدیم می کنم .
من از.. فاصله می ترسم
من از نا امنی ِ آرامش ، از دلشوره می ترسم……….از اینکه فاصلت ،نزدیک و ،حسِت ،دوره می ترسم
خودت گفتی که ابرازِ علاقه ، خاصیت داره ………توو حسرت موندم .از اینکه لبت ، مغروره می ترسم
گـــره می خوردم از عمق ِ وجودم ،وقت تنهایی…..از اون وقتی که گیره این گره ، چون کوره می ترسم
می گفتی وقتی (دوستــِت دارم ) و می گی یه آتیشی ……از این آتیش که انقد شعله هاش پر نوره می ترسم
تو فهمیدی ،دلم سرده ، سرم رو گرمتر کردی………دلم ، این رو نمی دونه ، اگه مجبوره می ترسم
همیشه ،بغضم از،موسیقی ِ چشم ِتو پرمی شد…….نگاهت رو بگیر، از اینکه توش، سنتوره می ترسم
پر از طرح ِ معمٌایی ، جوابگوی کدوم باشم ……..از این جورچین ، که می چینم ولی ناجوره ، می ترسم
درسته با صبوری، غوره حلوا می شه اما من…….از این صبرو از این حلواوُ ،از این غوره می ترسم
برای مرگ ِ احساسم ،که بی نبضه ،نمی ترسم ……. از اینکه ،بسترم ابعادی از یک گوره، می ترسم
(ف.م) رها