توپ قلقلی
_یه توپ دارم قلقلیه
سرخه به رنگ قالیه
همه جه می برم اونو
عجب توپه باحالیه
هیچی صدا نمیده اون
هر کاری باهاش می کنم
زود می پره میاد پیشم
وقتی که صداش می زنم
هی بالا پایین می پره
می چرخه اون دور و ورم
منو تو کله اش می زنم
سرش داره صد تا ورم
می خوام اذیتش کنم
اما خودش میاد پیشم
از اذیت کردن اون
یه لحظه خسته نمی شم
می کوبمش به هر دیوار
یا هر زمین و هر دری
شوتش می کنم تو کوچه
بهش می گم دربدری
با هر چی که میشه اونو
می چزونم ,می سوزونم
هر طوری که بخوام اونو
به هر طرف می دوونم
هر چی که اونو می شکونم
باز خودشو جمع می کنه
هر کاری با اون می کنم
اصلا گله نمی کنه
حس می کنم که توپ من
یه جورایی مخ نداره
یه دیوونه که هیچ کسی
محل به اون نمیذاره
اما یه سرگرمیه اون
خوبه اونو نگه دارم
دیوونه باحالیه
سر به سر اون میذارم
من این توپو نداشتمش
یه روز تو سفر دیدمش
دیدم که داره می پره
منم اونو گرفتمش
_اینا رو که داری میگی
نشونی دل منه
دل منه که ساکته
هر قده هم که بشکنه
دل منه که بی هوس
دور و ور تو می پره
هر چی اذیتش کنی
به جون ودل اون می خره
دل منه که هر چی هم
بسوزونیش میاد پیشت
دل منه نمی چزه
از زخم زبون و نیشت
دل منه به هر دیوار
بکوبونیش آخ نمی گه
دل منه که دردشو
فقط پیش خدا میگه
اما دلم دیوونه نیست
دیوونگی مرامشه
دیوونه نگات شده
دیوونه وار عاشقه
میون عاشق و سفیه
فرق بزرگیه که اون
مرز میون عشقه و
دیوونگی یا که جنون
دیوونه عقلی نداره
که از اون دستور بگیره
عاشق پا میذاره رو عقل
از دل فقط خط می گیره
عشق مثه یه مرکبه که
دلو سوارش می کنه
هر جایی دل رو می بره
از هر جایی دل می کنه
عشق حالا سلطان دله
سلطان عشقم خودتی
سلطان سلطان دلم
نگاهی به این پاپتی