دیوانه ام بی تو که من خواب ندارم

دیوانه ام

دیوانه ام و بی تو که من خواب ندارم

دیوانه ام و بی تو که من خواب ندارم

ویرانه ام و خانه ی آباد ندارم

داروغه ی چشمان تو تا دار مرا برد

محکوم تو ام جرعت فریاد ندارم

با غیر نشستی و شکستی دل ما را

من منظره ی کوچ تو را تاب نیارم

با هیچ کسی میل سخن جز توندارم

از من بروی رفته همه جان و قرارم

آشوب ترین حال جهانم من بی تو

بی شانه ی تو من مگر آرام بگیرم

در دام تو افتادم و عمریست اسیرم

از خود برهانم که من آزاد بمیرم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/115564کپی شد!
111
۲

  • gelauol2005 درود جناب رضاوند عزیز روان و دلنشین بود مجابم کرد که تا آخر بخوانم ، و خوشحالم که قدرتمند ادامه میدهی این مسیر را و برایت آرزوی موفقیت بیشتر دارم ، تابنده بمانی و برقرار
  • حامد تقی خواه مصطفی جان سلام ، این کار رو بسیار دوست داشتم البته هرچه جلوتر رفت بهتر شد اغاز زیاد محمی نداشت بهر کیفیت این کار به دلم نشست ،