ذهن معلق

راه میرفت کسی توی نورون های تنم

راه میرفت کسی توی نورون های تنم

 راه مى رفت کسى توى نورون هاى تنم

 تا خودِ صبح , تو را لحظه شمارى شدنم

 مجرمِ قتل شدم , قتلِ جوانى ناکام

 توى پرونده ى یک خودکشىِ نافرجام

 کُشتمت در دلمو پهن شدى روى زمین

 …و شدم بى خبر از قتلِ تو راهىِ اِوین!

 شعرِ سهراب و سقوط از سفرِ شادونه!

 سرفه و دود و من و… زندگىِ وارونه!

 توى یک شعر , کسى خواب رسیدن دیده

 عطرِ مویِ تو در خوابِ غزل پیچیده

 غوطه ور در غزلم , خیره به راه مهتاب…

 مى پَرَد… شعر و من و خاطره هایت از خواب…

 قرص هاى من و… تکرارِ تشنج در دود

 پلک ها , روى هم از منظره اى خواب آلود

 تیترِ روزنامه ى فردا و خبر هایى داغ!

 توى سرگیجه ى الکل…، منم و استفراغ…

 داشت , مى سوخت تنم از تو در آغوشِ تبى

 مشت مى خورد مرا… بسته ى قرصى عصبى

 آخرین پنجره بر وسعتِ اندوه شدم

 آخرین ضربه ى تو بر تنِ یک روح شدم

 غرقِ پروازم و در حسرتِ یک آزادى

 کار… دستِ من و این ذهنِ مُعلق دادى

 سپرى مى شد از این ثانیه ها با کُندى…

 شهرى از خاطره در جمجمه اى نیم پوندى!

 مى روم… تا به عبوریدن از این خط سراب

 بعدِ تزریقِ خودم , در رگِ این شعرِ مُذاب

 مى دوم تا برسم پشتِ چراغى قرمز

 مى دوم تا به رسیدن به دلت… تا هرگز

https://www.academytaraneh.com/115507کپی شد!
371
۳
۲

  • gelauol2005 درود سرکار خانوم بیرانوند ، قابل تامل بود با سبک مخصوص به خودتان که برای من دلنشین بوده و هست ، هر بیت سخن های فراوانی دارد که باید با گوش جان شنید ، و در آخر یک دوبیتی از خودم تقدیم نگاه ریز بین و نکته سنج شما میکنم باشد که مورد پسند طبع تان واقع شود یک لحظه بی نفس شُدَم وقتی که شب پا میگرفت ، حَجمِ عَجیبِ تیرگی در پِلکِ من جا میگرفت ، طفلک دِلِ دیوانه ام در قتل و عامِ روشنی ؛ از قاتِلِ صُبحِ غنی سُراغ فردا میگرفت !!!
  • حامد تقی خواه جواب اون سوالت رو زیر ترانه قدیمی دادم ولی اینجام به اختصار میگمت از نقد شدن و نقد کردن نترس باید روحیه نقادی داشته باشی یه دوره ای استاد رستمبگلو بما تازه شعرا میگفت نقدم کنین چنان سوتی هایی دادیم و برو نیاورد مثلا خود من اون بیت ک میگه " لف و نشر دو لبت غرق در ایجاز نمک " نِمک رو نَمک خوندم هنوزم یادم میاد سرخ میشم چ چه بزرگوارانه سکوت کرد کلا سعی کن از تعصب روی کارت دوری کنی چون طبیعتا هرکسی حس کنه نقدش موجب دل آزاری میشه به تک کلمه و یا سکوت بسنده میکنه ، اختلاف سلایق همیشه هست چقدر با صنم نافع دعوا کردیم ولی هردو هنر هم رو قبول داشتم اصل اینه در کنار هر نقدی اصل لذت از هنر فراموش نشه
  • حامد تقی خواه ده بار خوندن نفهمیدم تا خود صبح تورا لحظه شماری شدنم یعنی چی ، اشتباه تایپی نبود ؟