جلد

از اون همه احساس سرزنده
چیزی دیگه توی وجودم نیست
این من که می بینی فقط جلده
اصلا شبیه اون که بودم نیست

یک عاشق دلداده محتاج
توی وجودم زندگی می کرد
وقتی که با اون قهر می کردی
کل شبو رانندگی می کرد

من فکر می کردم تو رو بردم
از مردم این شهر افسرده
خوشبخت، مثل بچه ای بودم
که شاد بود از مادرش برده

من آدم خوش باوری بودم
اونی که عاشق بود، اما نیست
بدبین نبودم تا که فهمیدم
اونی که داره می ره تنها نیست

من خاطرات ناگواری از
این عشق های آبکی دارم
من سخت می گیرم، نمی بخشم
چون مشکلات کودکی دارم

شاید ندونی غیر از عاشق ها
دیوونه ها هم منزوی هستن
من بعد تو، از هم نپاشیدم
قرصای اعصابم قوی هستن

حالا که برگشتی یه کم دیره
تو این من خسته توانی نیست
خیلی دلم می خواست می موندم
اما دیگه روح و روانی نیست

برگشتتو نادیده می گیرم
واسه شروع رابطه دیره
من بازی دنیا رو از حفظم
اونی که رفته باز هم می ره

از این نویسنده بیشتر بخوانید: