صیاد

صیاد هستی صید هم هستی
آزاد هستی قید هم هستی
فرقی نداره زندگی‌ وقتی
*مرغ عزا و عید هم هستی!

دیوار تکیه داده به عکس‌ت!
هر خونه با اسم تو پابرجاس
به هر طرف که چشم می‌چرخه
عطر تن و مردونگی‌ت اون‌جاس

از زندگی چیزی نفهمیدی
جون کندی و هی بغضتو خوردی
از دیدن چشمای ما هرشب
از شرم صدها بار می‌مُردی

سگ‌دو زدی تا بوق سگ اما
از توی سفره‌ت سهمتو بردن
از خوردنی‌ها سهم تو این شد
هی پشت پا خوردن، زمین خوردن

دردای پنهون پشت لبخندی
لبخند تلخ پشت سیگاری
سیگار و دود حسرت و اندوه
اندوهِ خرج و برج و بی‌کاری

مردونگی بار بزرگی بود
که بابت‌ش تاوان پس دادی
سر خم نکردی پیش هر ناکس
انبوهی از سرکوبِ فریادی

دست تو خالیه ولی بازم
قلبی که رو کردی نمی‌بازه
اونقد دل‌ت دریائیه آخر
دریا جلو پات لُنگ می‌ندازه!

#مهدی_دمی‌زاده
#مهدی‌دمی‌زاده
#نان‌آور #پدر

*ما شدیم مرغ عزا و عروسی: در هر ۲حال سر مرغ بریده می‌شه برای شام!

کانال تلگرام اشعار و نوشته ها:
https://t.me/MehdiDamizadeh

 

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/114934کپی شد!
564