آویزِ چشمات
تو رفتی حسرت دیدار پیرم کرد
نگاه قاب رو دیوار پیرم کرد
تو رفتی تنگ شد راه نفس در من
عذاب پشت هر سیگار پیرم کرد
پناه بردم تو بارون زیر چتری هات
پناه بردم به چشمات زیر چتری هات
کجاست چترم؟شاید بارون بیاد امروز…
تو رفتی ترسِ لاکردار پیرم کرد
نه میکُشتی منو شاید که آروم شی
نه درمون میشدی،باید که آروم شی…
مثه دردی که تو جونم ،تو قِشلاقی
تو رفتی اومدی ،تکرار پیرم کرد
شدم لبریزِ آوار بعدِ اشک تو
شدم آویز چشمات جای اشک تو
مهم نیست که پریدم یا که افتادم
تو رفتی لاشهی بر دار پیرم کرد
مریضی که تو نیم راه های مطب مُرد
و همراهی که تا عمر داشت،هرشب مُرد
مثه طفلی که دور افتاده از آغوش مادر مُرد
تو رفتی گریه های مادرِ بیمار پیرم کرد