خوابم نمیگیره
ترانه ای بداهه که تقریبا توی یک ساعت سرودم لطفا با کامنت ها و نقد هاتون خوشحالم کنید ارادتمند شما
چرا خوابم نمیگیره
چرا غم هام نمیمره
چرا بازم منم اونجا
همون جایی که دلگیره
میگی رها شدن زوده
ولی ساعت میگه دیره
اخه اون که جوون دیدی
درونش بدجوری پیره
چجوری سر کنم با اون
دلی که قفل و زنجیره
باید دل بکنم راحت؟
اخه دل از همه سیره
کجا دستامو ول کردی؟
کجای این شب تیره؟
دارم پی چی میگردم؟
اونی که نیست داره میره
به آغازش نشو خوشبین
به پایانش نشو خیره
سوال گم نپرس از من
که این معنی تقدیره
اگه خون به دلم کردن
تو دستاشون یه شمشیره
میدونم کار دنیا نیست
که روزگار بی تقصیره