نیستی …
کاش ، برسه روزی ک دستامون دوباره کنارهم قرار بگیره برای همیشه
نمیگی دستو میذاری
توی دستاش میبینم
اخه لعنتی نمیدونی
خوابتو هرشب میبینم
هرچی میشه بینمون
همش یادت میافتم
بگو چرا بد شدی باهام
دارم از چشمات میافتم
دلم تنگ میشه واست
لحظه به لحظه هر ساعت
توک نیستی نمیفهمم
سختیی روزا شدن عادت
تو ک نیستی جای خالیت
همش داره زوم میشه
نیستی دیدن چشمات
داره ارزوم میشه