شاید من
یه نفر زل زده توی آیِنه
یکی که تصویر مبهمش منم
یکی که سرخی گونه های اون
یاد لحظه هاش میاره من٬ زنم !
کسی حالشم نمیپرسه
اما باز ته دلش قرصه
روزاشم میگذره با حسرت
شبا خوابش با یه مُش قرصه
یه نفر زل زده توی آیِنه
یه نفر پشتِ سرش میخنده
یکی که مردیه جنس ِ ظاهرش
اما در رو پُش سرش٬ میبنده
اون به غصه های زن می خنده
دَرو رو قلب و دلم میبنده
اون به من میخنده
اما نه با لبخند
اون به من میخنده
با لب ِ پُر زهرخند
آره توی دنیاش
ندارم هیچ سهمی
ولی دوسش دارم
تو اینو میفهمی؟!