پرسه ی خاطرات
رژه می رن خاطراتت توو سرم
آره من از همه دیوونه ترم
یه طرف فنجون چائی و مداد
یه طرف ترانه هام٬ رنگ صدات
داره می کوبه دلم ٬ بی خبری
داری از غریبه ها ٬ دل می بری
ته این قصه ی لعنتی چرا روشن نیس
هیشکی مثل تو با من ٬ دشمن نیس
« کاش بدونی چی سر من اومد / وقتی دستاتو توو دستش دیدم
وقتی دیدم که بهش می خندی / وقتی از باغ تو حسرت چیدم »
تو که از درد دلم بی خبری
پیش من از غریبه دل می بری
بیا بردا خاطراتت رو برو
دیگه اصلن نمیخام عشق تورو
رژه میرن خاطراتت توو سرم
روزایی که گفتی از ٬ همه سرم