قاتل غم
خط کشیدن رو ته خط
اول دیوونگی بود
همدلی چیزی فراتر
از فقط همخونگی بود
زندگیم بی تو یه خط
ساده ی بی انحنا بود
توو سکوتی تلخ و تاریک
مردن من بی صدا بود
مثل سنگی قعر دریا
قلب من آرامشی داشت
نه تپش می فهمید و نه
آرزو یا خواهشی داشت
عشق تو بی رحم و وحشی
روی روحم چنگ انداخت
من ظریف و ترد بودم
هی به سمتم سنگ انداخت
قهر و آشتیم بچه گونه س
تو میدونی من چه لوسم
من خودم میخوام که گاهی
بشکنیم ….. بعدش ببوسم
اول ماه تنگه خلقم
آخر ماه بی قرارم
ماه من همراه من باش
هم تو پاییز هم بهارم
مهمون شهر تو هستم
شهر تو زیباست عشقم
با همون لبهای داغت
قاتلم شو … قاتل غم!