آواره
یه آواره ی مستِ بی خانمانه
همه چیزشو باخته،چیزی نداره
یه جا که شبو تا سحر سر بذاره
یه آواره ی مست ِبی خانمانه
یه بیچاره ی خسته از روزگاره
چرا پیشِ تو دست خالی رسیده
دلم اومده،تا جوابی بگیره
یه آواره ی مست و بیچاره اومد
بگو واسه ی اومدن،دیگه دیره
شب و روزشو مسته اومد بمونه
به روش هر در و بسته اومد بمونه
دلِ هرزه ی بی سر و پا رسیده
دوباره دلِ خسته اومد بمونه
دل ِهرزه ی من که بی اعتباره
دلِ لب زده ،مست و بی اختیاره
دلی که همه حرمتا رو شکسته
غم ِ تیشه به ریشه خوردن نداره