ناله
ناله
به دل نازک من بی صفتان خار زدند
فکر اندوه و جدایی به سر یار زدند
از همان روز که دلبسته چشم تو شدم؟
باعث بغض و پریشانی و اشک تو شدم
بعد از ان روز مرا از تو جدایم کردند
بعد با حسرت و اندوه رهایم کردند
ما گناهی که نکردیدم چرا طرد شدیم؟
هر دو از زندگی و خاطر هم محو شدیم؟
ما فقط یار صمیمانه و عاشق بودیم؟
مرحم زخم دل هم چو شقایق بودیم
عشق ما دست نیامد به همین اسانی
ما زجان هم بگذشتیم و تو هم میدانی
سخت در کلیه تنهایی خود بیمارم
نه کسی هست نه فریادرسی را دارم
ناله سر میدهم امشب ز دو قلب زخمی
ناله از دست حسود و ستم و بیرحمی
کاش از ره برسی و دلمو شاد کنی
از همان عشق و شورش به شعف یاد کنی
خلوت سرد مرا یکشبه برهم بزنی؟
از جفایی که بمن داشته ای دم بزنی
با دلی داغ کجا من بروم شکوه کنم؟
تکیه گاهی که ندارم که به ان تکیه کنم؟
تکیه گاهم که تو بودی که تو اغفال شدی؟
دل زمن ساده بریدی نفس یار شدی
از من بخت زده ساده چه دورت کردند
با همین عشق کذایی همه کورت کردند
این تو بودی که دو چشمت به حقیقت بستی
این دل عاشق من را زجفا بشکستی
از خداوند پس از تو طلب مرگ کنم؟
یا به امید وصالت طلب صبر کنم؟
عهد کردم که تو را هیچ ملامت نکنم؟
شکوه از یاد برم کوچک و خوارت نکنم
چونکه یکبار خودم بین همه خوار شدم
بعد از ان خوار شدن بی کس و بی یار شدم
آه از دست کسانی که به دل چنگ زدند
با جداکردن ما حقه و نیرنگ زدند
شاعر ….ترانه سرا(یلدا عصار)