بانوی شاعرم
بانوی شاعرم منو، از غصه هام خلاص کن
فکری به حال ِ قلب ِ این دیوونه ی حساس کن
واژهاتو صدا بزن ، ایده ی تازه اومده
بازم یه مرد تازه از ترانه ت اقتباس کن
بانوی شاعرم منو ، با واژهات تعریف کن
این مرد ِ خسته رو بگیر، شبیه یه تصنیف کن
هر جور تو می خوای نازنین، آخه تو شاعر منی
این غزل نگفته رو خواستی بلاتکلیف کن
بانوی من می خوام برات، یه چیزی اعتراف کنم
میخوام که پام نلرزه و بعدش صدامو صاف کنم
بگم که عاشقت شدم غرورمو غلاف کنم
بذار بگردم دور ِ تو، همه ش تو رو طواف کنم
فقط بزار یه لحظه تو، آغوشت اعتکاف کنم
بزار که اعتراف کنم من باید اعتراف کنم
توضیح: احتمالا این ترانه در آینده ی نزدیک اجرا بشه.