* مرداب *
تو معــــــمار این رابــــــطه بودی و
شدم یه مترسک واسه نقشه هات
یه مرداب ســــــــــاختی مابینمون
منم غرق شدم بین بازیچه هات
از اول کلنگ منــــــــو بد زدی
چقد ساده لو-حانه خامت شدم
جلو رفتمو با کمـــــــــی اعتماد
نمی خواستم اما به کامت شدم
حالا که برام دست تو رو شده
نمیخوام اسیر زمستون بشم
مجوز نمیدم به احساس تو
دیگه پامو از زندگیت میکشم
میدونم یه روز روی ویرونه ها
یکی میرسه قلبتو میشکنه
میخندی به این ساده گی ها ولی
یه روز نوبت خنده های منه
مهر ۹۳