غیر ما…
غیر تو،یه نفر هست که تسلیم نشه،
که کنارت شب و روز می شینه،
تو رو با خودش مجسم می کنه،
خودشو از چش تو می بینه،
غیر من،یه نفر هست که اینجاست هنوز،
منو حتی وقتی نیست می بوسه،
خودشو کشته که من برگردم،
بی من انگار توو خودش می پوسه،
داره دستامو ازم می گیره،
بامن انگار یه قرنه آشناست،
لحن حرفاش کمی مردونس،
با خودش میخونه وقتی تنهاست،
غیراون،با خودمم درگیرم،
اون نمی ذاره که مغلوب بشم،
وقتی دستامو میذاره رو لباش،
منو می بوسه که مجذوب بشم،
غیر ما،کسی انگار دلش دریا نیست،
حس دریا نفسی رو نگرفت،
توو هوایی که همش می باره،
دست خورشید کسیو نگرفت،
غیر ما، حال دنیارو ببین داغونه،
تا کنار منی یه چیزی بگو،
به منی که ماتم و خشک شدم،
از تبی که منو می سوزی بگو،
داره دستامو ازم می گیره،
بامن انگار یه قرنه آشناست،
لحن حرفاش کمی مردونه ست،
با خودش می خونه وقتی تنهاست،
غیر اون با خودمم درگیرم،
اون نمی ذاره که مغلوب بشم،
وقتی دستامو می ذاره رو لباش،
منو می بوسه که مجذوب بشم…
محسن رمضانی