ببین عشقم چه بی رنگه
ببین قلب تو از سنگه
نگاهت میکنم اما
دلم با من نمیجنگه
منو احساس دل کندن
یه بیراهه واسه رفتن
تحمل می کنم بی تو
فراموش می کنی بی من
***
من و یه حس بارونی
میدونستم نمیمونی
منو روزای تکراری
منو تقدیر اجباری
***
تنت یخ کرده و دستم
داره محتاج تب میشه
داری میری و تقدیرم
دچار رنگ شب میشه
میخوام خالی شم از احساس
برو راه پیش پاهاته
اگه گفتم دوست دارم
همش تقصیر چشماته
امیرحسین بزرگ زاد
ممنون دوستان عزیزم از این همه لطف
ناشناس
تنت یخ کرده و دستم داره محتاج تب میشه داری میری و تقدیرم دچار رنگ شب میشه @};-
حسن عرب لاریمی
زیبا بود لایک @};- @};-
علی اصغر شریفی
@};- @};-
مجید صادقی
سلام امير حسين عزيز احساس كارت خوب بود موفق باشي دوست من
zahra khalili
منظورتون از (دلم با من نمیجنگه )چی هستش؟؟؟؟؟ مرسی
امیرحسین بزرگ زاد
سلام ، یعنی نسبت بهت بی تفاوت شدم ، اونقدری مکه وقتی نگاهت میکنم دلم با من نمیجنگه که بخوامت :)
علی یاری
@};- @};- @} تنت یخ کرده و دستم داره محتاج تب میشه داری میری و تقدیرم دچار رنگ شب میشه;- @};-
امیرسینا عسکرپور
تنت یخ کرده و دستم داره محتاج تب میشه داری میری و تقدیرم دچار رنگ شب میشه موفق باشی امیر حسین عزیز @};- @};- @};-
امیرحسین بزرگ زاد
ممنون دوست خوبم
تهِ کدوم مسیر،سرِ کدوم مزار؟
بامن بمان
امسال، سال منه ☃️
آوازِ قو
فرشته بودن