من شاعرم خودکار نه،جوهر بدنیا آمدم/
درگیر اندیشیدنم،من سر بدنیا آمدم/
تقدیر بود انسان شدن عمری زمین گیرم کند/
روحم کبوتر بود و من،بی پر بدنیا آمدم/
نارنجی و خاکستری،پاییز رنگ آتش است/
هرروز و شب در آتشم،آذر بدنیا آمدم/
نه این توان در مرگ نیست از زندگی سیرم کند/مردانه خواهم مرد اگر،دختر بدنیا آمدم