نمی دونم
نمی دونم تو چشمای غریبم من رو می بینی
عزیزم گوشه ای تنها به یاد من نمی شینی
خیالم با توء یا نه هنوزم شعر می خونی
تو آزادی و خوشبختی یا ته تو بند زندونی
نمی دونم تو تنهائیت کنارت شونه ای داری
مثل من بی حضور من دل دیونه ای داری
نمی دونم چرا رفتی جدائی آخر ما شد
یه آدم مثل من تنها اسیر سیب حوا شد
فریبم دادی و رفتی هبوطم رو نفهمیدی
بهت گفتم که می میرم به احساسم تو خندیدی
تو کابوسای هر روزم نگاه آخرت بوده
غمت آتش به قلبم زد به قلبی که نیاسوده
برو خوش باش و راحت باش که عشقم رو نمی فهمی
تو قلبت جنسش از سنگه چه قدرآروم و بی رحمی
برو خوش باش با اونی که رویای منو برده
نصیبم قسمت این بارم یه دنیا غصه آورده
برو اما بدون هر وقت دلش سیر از تو شد برگرد
تو که رفتی بهت می گم که حتی دیرشد برگرد