((برای گـــریه بایــد مــــــردباشی۲))
((بســــــم الله الرحــــمن الرحــــــــیم))
میــگن گــریه برای مــــرد عیـبه
اگــه حتـّی یه کـــوه درد باشی
ولی گاهی به قدری خسته ای که
برای گـــریه بایـــد مــــرد باشـی
یه وقــتایی تنـت،روحـت،غـرورت
مثِ مســلخ برای نبـــض میشه
درس(ت) وقتی که باید کوه باشی
یه خنجر روی پشتت سبـــزمیشه!
می خوای ازپا نیفتی، کم میاری
طـنــابِ دار رو گـــردن قشــنـگه
به جای گــریه تاصب(ح) راه رفتن
باکفشــات درددل کــردن قشــنگه!
بهت می گـفتم اینـجـا ترســناکه
نگفــتم تاریـــکی نحــسـی میاره؟
ولی گفتی همین جا امنه چونکه
جهـــنّـم با جهـــنّـم فـــرق داره!
می ترسیـدم بهـارم روی دوشش
جــای بــارون تگـــرگ آورده باشه
زمــان مـارو برای هـــم نخـــوادو
برامون هـــدیه مـــرگ آورده باشه
تو رؤیـاهامون انقـــد غــرق بودیم
که توو زنـــدون به آزادی رسیـدیم
به شــوق نـون زمیــنُ آب دادیــم
جـای گنــدم ملــخ ازخوشه چیدیم!
“نمـی دونـم چـه مــرگـش بود دنیـا”
فقـط می خواست ازما “من” بسازه
شـدآغـوش جهـــنّم سهممون چون
می خواست ازهردومون آهن بسازه
حــالا آرامــشم با قــرص اعـصاب
طــنـابِ دار رو گــــردن قشــنــگه
به جـای گــریه تاصب(ح) راه رفتن
با کفــشات درددل کــردن قشــنگه
تحــمّل می کـنـم امّـا یه روزی
روی رگــهای دنیــا تیــغ میشم
نمی ذارم بیــفتم،گــرچه اینجا
واسه افـتادنم تشویــق میشم!
۱۳۹۱/۱۲/۶