عادتم دادن به گردن گیریِ تقصیر

گردن گیریِ تقصیر

...

زمین خوردن یه تحقیرِ تو شهر پر تماشاچی
تفاوت داره تنهایی مگه با بی طرفداری؟
تا زیر سقفِ خونه ت هم،طمع دارن به آزارت
باید آروم بری،آروم بیای،حُرمت نگهداری….
یه دیوونه م که هر جا سنگِ ریز از بچه ها خوردم
شنیدم قاه و قاهِ خنده هایِ موسفیدارُ
بگم تو سوله یِ سینَه م،چقد ماتم تلمباره؟
کی باور میکنه تو کوزه کردن آب دریا رُ….
یجوری کاسه ی زانوم و زخمی کرده افتادن
که حالا هر قدم بردارم از من میچکه آهم
یجوری عادتم دادن به گردن گیریِ تقصیر
که هر کس پابزاره اونور دیوارِ کوتاهم….
یه گاوِ لاغرم، از بس،منو بستن به گاو آهن
اگه بازش کنن از گردنم، باز از خودم خستَم
یه عُمره خیشُ دارم با خودم هِی میکشم هر سمت
زمینِ زیرِ پامَم دیگه کم اُوُرده از دستَم….
یه خودکارِ سیاهم،روی میزِ گِردِ تنهایی
که تنها تویِ دستایِ گرفتاری رَوون میشه
یه تصویر از فضایِ تیره ی بینِ دو تا کوهم
که بعد از جنگِ ابرا،تازه شِکلِ آسمون میشه….

https://www.academytaraneh.com/118070کپی شد!
250
۶
۱