دیوونه – حسین بدری
من بی تو قلبم ، نمیزنه دیگه
از روزای بی ، عشق تو ترسیده
بی تو تنهایی ، بدجوری بیرحمه
دستای سرد من ، حرفاتو می فهمه
من کجای این مسیر دستاتو گم کردم ؟
بی تو تنهایی چجوری راه و برگردم ؟
خودت دیدی ، بدون تو دنیام چه تاریکه
دوری از من ، مرگ این دیوونه نزدیکه
تو خودت خواستی ولی حقم نبود دلواپسی
می گذره بی تو زمستون ، این روزای کاغذی
دل شکوندی آخرش ، سخته بگی تنها برو
این خیابونا می دونن راز این دیوونه رو
با کجا دلتنگیام و بعد تو قسمت کنم ؟
دستات و کی می گرفت تو اون روزا غیر از خودم ؟
کی تو بارون با نگاهت یک شبه دیوونه شد ؟
دستات و محکم گرفت با یاد تو همخونه شد
تو خودت خواستی ولی حقم نبود دلواپسی
می گذره بی تو زمستون ، این روزای کاغذی
دل شکوندی آخرش ، سخته بگی تنها برو
این خیابونا می دونن راز این دیوونه رو