علی رمضان نژاد

صفحه ی حوادث

با یه روزنامه می شینی توی پارک

صفحه ی حوادثو  وا می کُنی

اینارو که می خونی زندگیو

یه جورِ دیگه ای معنا می کُنی

 

یکی کارد به استخونش می رسه

دیگه توی فکرِ  پَر کشیدنه

خودشو جلوی چشمِ بچه هاش

جلوی شهرداری آتیش می زنه

 

یکی چوبِ اعتمادو می خوره

پولشو می خوره یک مؤسّسه

می ره توی جمعِ غارت شده ها

صداش اما به جایی نمی رسه

 

یکی داره پُشتِ پرده هارو باز

واسه ی تلافی اِفشا می کُنه

مثلِ یه موشی که افتاد تو تَله

یه راهِ فراری پیدا می کُنه

 

یه جماعت توی صفِ پوشکن

تا همینا رو هم احتکار کُنن

تا تو التهابِ بازارِ کثیف

قیمتِ گرونشو مَهار کُنن

 

اینارو می خونی و می فهمی

خیلیا مثلِ تو بازی خوردن

از همونا که تو هر شکل و لباس

آبروی  اعتمادو  بُردن

 

دیگه می فهمی که واسه بعضیا

همه چی فروشیه حتی شَرف

حق خیلیا داره گُم می شه تو

تیترای ریز و درشت و بی هدف

 

علی رمضان نژاد

 

 

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/112019کپی شد!
377