منو پاییز
من و رویای لختی پا برهنه
هنوز آلوده ی تنپوش دردیم
تو با موسیقی رفتن شکستی
منو پاییز هردو گریه کردیم
من و تنهایی و بغضی که هرشب
بدون بودن تو تازه تر شد
یه دریاچه توچشمام بود که روی
غمای ناتمومم بی اثر شد
من و این ویترین بی دریچه
من و این صندلی این میز کارم
یه مسمومیت از بوی کسایت
دچارش قلب از غم بیقرارم
داره میسوزه ازتب تارو پودم
بگو امشب چجوری صب میشه
تحمل کردن این رنج سخته
آخه این قرص سردرد آخریشه
من و رویای لختی پابرهنه
هنوزآلوده ی تنپوش دردیم
تو با موسیقی رفتن شکستی
منو پاییز هر دو گریه کردیم