چه خالصانه میزنی…
قضای عشقت و ببین یه سال درگیر توام،
چه مومنانه بنده ام،به خویش زنجیر توام،
چه خالصانه می زنی،شهید شمشیر توام،
***
تمام سال مانده ام که لحظه ای ببینی ام،
چه با سکوت می روی به خاک خود نشانی ام،
از این گناه خوب من یه لحظه چشم برندار،
یه عمر خالقم بمان، خدای قلب داغدار،
به تیر غمزه ام بکش، به بوسه بر صلیب کن،
به قدر پلک بستنی، بر این گنه شکیب کن،
***
به بوسه بر صلیبم و به غمزه کشته ی توام،
برای نوش کردنت، کوزه شکسته ی توام،
به این عذاب راضی ام، نه اینکه خسته ی توام،
***
قضای عشقت و ببین یه سال درگیر توام،
چه مومنانه بنده ام،به خویش زنجیر توام،
چه خالصانه می زنی،شهید شمشیر توام…
محسن رمضانی
-
سلام آقاي رمضاني ممنونم از شعرتون. قلب من از صداي تو چه عاشقانه كوك شد تمام پرسه هاي من كنار تو سلوك شد عذاب ميكشم ولي عذاب من گناه نيست وقتي شكنجه گر تويي شكنجه اشتباه نيست به محض خوندن ترانه تون اشعار روزبه بماني عزيز اومد توي ذهنم, فكرميكنم اتفاق قشنگيه اما اين همه شباهت حتي اگر شاعر دراون تعمّدي نداشته باشه شعر رو دقيقا زير لواي شعرهايي كه بهش نزديكه قرارميده و مخاطب رو وادار ميكنه كه اشعار رو با هم مقايسه كنه واين اتفاق ممكنه باعث ظلم به شعري بشه كه دراين دوئل ضعيف تر واقع شده... احساس ميكنم براي دوگانگي زبان در شعرتون تعمد داشتيد اما به عقيده من به شعر لطمه زده: ازاين گناه خوب من يه لحظه چشم برندار يه عمر خالقم بمان خداي فلب داغدار كه "يه لحظه" و "يه عمر" كاملا از پيكره ي بيت بيرون زدن همون طوركه درمورد "يه سال" توي مصرع اول اين اتفاق ميفته... اگر بود: قضاي عشق را ببين" خيلي بيشتر ارتباط برقرار ميكردم. " كوزه ي شكسته ي توام" از وزن خارجه من نتونستم اصلا آهنگين بخونمش... اين بند رو دوست داشتم به تير غمزه ام بكش,به بوسه برصليب كن به قدر پلك بستني براين گنه شكيب كن به اميد اشعار درخشان تر... ((سعادت نصيبتان))
-
آقای محسن رضایی سلام احسنت زیبا سروده اید. @};- @};- @};-
-
زیبا بود... با درود! :-)
مطالب پیشنهادی