شبنم
من همون شبنمیم که
طعنه هاش گلبرگو آزرد
که وقتی چشمک میزدم
ستاره خوابش نمیبرد
همون که گفت هلال ماه
اگه یه شب فراری شه
خلسهی مهتاب میشم و
میتابم به خواب بیشه
همون که واسه خلوت
شاعر و تب، ترانه داشت
میون سینهی بلور
تصویر آسمونو کاشت
من همون شبنمیم که
طعنه هاش گلبرگو آزرد
که وقتی چشمک میزدم
ستاره خوابش نمیبرد
پرسه ی مستای شبو
هارمونی زنجره ها
سوسوی گریه ای مدام
میون اون پنجره ها
اما دریغ که من چرا
گلبرگو آغوش ندادم؟
اون همه بلوای شبو
چِش نشدم گوش ندادم؟
من همون شبنمیم که
طعنههاش گلبرگو آزرد
غافل از نسیم دزدی
که ته ترانه میخورد
ترانه سرا: مهدی خاموشی