جوون پناه

شدم جون پناهت می تونی بری
دیگه برنگرد وا نمی شه دری
من از خواستنای تو دلسرد شدم
توو کابوس_ نامردیات مرد شدم
با چشمای شبنم زده می گذرم
از احساسی که ، من طلبکارتم
بیا بی گلایه رعایت کنیم
باید به نبود_ هم عادت کنیم
حلالت هر اونچه که ورداشتی
فقط خنده هامو به من پس بده
شده عادتم این رکب خوردنا
برو حس _ بودن بهم دس بده
به فکر _ رجزهای مردم نباش
شدم جوون پناهت ، میگم خواستم
بیا مرد_ مردوونه یکبار شده
کمک کن بتونم روو پام واستم

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/80634کپی شد!
234
۱۲