اوزان کاربردی در شعر فارسی

d961e040096ea49c11971ef91a5e5ceeپرکاربرد ترین اوزان شعر فارسی
اوزان شعر فارسی بر سه نوع است: الف- اوزانی که شاعران به آن ها شعر سروده اند و تعداد آن ها بیشتر از۲۵۰ تاست ب- اوزانی که عروضیان خود برای آن ها شعری به عنوان مثال آورده اند.ج-اوزانی که مثال برای آنها آورده نشده است.
تعداد اوزان پرکاربرد را یکی از محققان ۲۹ تا دانسته و دیگری ۳۳تا
این اوزان را بر مبنای نظم میان هجا های کوتاه و بلند آنها می توان به ۹ گروه، که هر کدام شامل ۲ یا ۳ وزن هستند، و ۵ تکوزن مرتب کرد. در عروض سنتی بعضی از اوزان منظم با ارکانی تقطیع شده که نظم آ نها را نشان نمی دهد ولی به گوش کسانی که با عروض سنتی آشنا دارند ما نوس است.
گروه های اوزان:
گروه یک:
۱) فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن ( رمل مثمن سالم)
روزگار است این که گه عزت دهد گه خوار دارد
چرخ بازیگر ازین بازیچه ها بسیار دارد
۲) فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن‌‌ (رمل مثمن محذوف)
ای مسلمان فغان از جور چرخ چنبری
وز نفاق تیر و قصد ماه و کید مشتری
۳) فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
هر کس از زن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من
گروه دوم:
۱) فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن ( رمل مثمن مخبون )
نظر آوردم و بردم که وجودی به تو ماند
همه اسمند و تو جسمی،همه جسمن و تو روحی
۲) فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبئن محذوف )
نه من خام طمع عشق تو می ورزم و بس
که چو من سوخته در خیل تو بسیاری هست
۳) :فعلاتن فعلاتن فعلن
بت خود را بشکن خوار و ذلیل
نامور شو به فتوت چو خلیل
گروه سه
۱) مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن ( رجز مثمن مطوی)
عشق تو بر بود ز من مایه ی مایی و منی
خود نبود عشق تو را چاره ز بی خویشتنی
۲) مفتعلن مفتعلن فاعلن ( منسرح مثمن مطوی مکشوف . این وزن دوری است )
کرده گلو پر ز باد قمری سنجاب پوش
کبک فرو ریخته مشک به سوراخ گوش
گروخ چهارم
۱) مستفعل مستفعل مستفعل مستف (هزج مثمن اخرب مکوف محذوب )
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود ازهر مژه چون سیل روانه
۲) مستفعل مستفعل مستفعل فع ( هزج مثمن اخرب مکوف مجبوب )
تقدیر که بر آن کشتنت آزرم نداشت
بر حسن جوانیت دل نرم نداشت
این وزن رباعی است
۳) مستفعل مفعولن مستفعلن مفعولن ( هزج مثمن اخرب )
وقتی دل سودایی می رفت به بستا ن
بی خویشتنم کردی بوی گل و ریحان ها
گروه پنجم
۱) مستفعلن مفاعل مستفعلن فعل ( مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوب )
امروز روز شادی و امسال سال گل
نیکوست حال ما، که نکوباد حال گل
۲) مستفعل مفاعل مفعولن ( مضارع مسدس اخرب مکفوف )
ای آن که غمگنی و سزا وا ری
واندر نهان سرشک همی باری
۳) مستفعلن فعولن مستفعلن فعولن ( مضارع مثمن اخرب )
ای باد بامدادی خوش می روی به شادی
پیوند روح کردی پیغام دوست دادی
گروه ششم
۱) مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن ( هزج مثمن سالم )
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
جرس فزیاد می دارد که بر بندید محمل ها
۲) مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن ( هزج مسدس محذوف )
الهی سینه ای ده آتش افروز
در آن سینه دلی وان دل همه سوز
گروه هفتم
۱) فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
به سبزه درون لاله ی نو شکفته
عقیق است گویی به پیروزه اندر
۲) فعولن فعولن فعولن فعل ( متقارب مثمن محذوف )
مگردان سر از دین از راستی
که خشم خدا آورد کاستی
گروه هشتم
۱)
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن ( مجتث مثمن مخبون )
گرم عذاب نمایی به داغ و درد جدایی
شکنجه صبر ندارم بریز خونم و رستی
۲)
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن ( مجنث مثمن مخبون محذوف )
به حسن خلق و وفا به یار ما نرسید
تو را درین سخن انکار کار ما نرسید
گرو نهم
۱) مستفعل فاعلات مستفعل ( هزج مسدس اخرب مقبوض )
از کرده ی خویشتن پشیمانم
جز توبه ره دیگر نمی دانم
۲) مستفعل فاعلات فع لن ( هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف )
لاف از سخن چو در توان زد
آن خشت بود که پر توان زد

نام اوزان حاصل از تکرار ارکان چنین است:
مفاعیلن هزج
فاعلاتن رمل
مستفعلن رجز
فعولن متقارب

فعلاتن رمل مخبون
مفتعلن رجز مطوی
مفاعلن هزج مقبوض

نان اوزان حاصل از تناوب ارکان چنین است:
مفاعلن فعلاتن، مجبث مخبون
مفعول مفاعیلن ( مستفعل مفعولن )، هزج اخرب
فعلات فاعلاتن، رمل مشکول
مفعول فاعلاتن ( مستفعلن فعولن )، مضارع اخرب
اگر چه واحد وزن شعر فارسی مصراع است اما در عروض سنتی واحد وزن را به پیروی از عروض عرب بیت(دو مصراع ) گرفته اند، لذا اگر بیتی هشت یا شش یا رکن داشته باشد به ترتیب مثمن، مسدس،مربع نامیده می شوند. مثلا وزن تشکیل شده است از هشت مستفعلن رجز مثمن سالم و وزن متشکل از مفاعلن فعلاتن دو بار مجتث مخبون نام دارد. اگر از آخر رکن پایانی وزن یک هجا حذف شود وزن حاصل را معمولا محذوف می نامند .مثلات اگر بیتی هشت فاعلاتن باشد رمل مثمن سالم نام دارد ولی اگر یک هجا از آخر آن فاعلاتن پایان مصراع حذف شود به صورت فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن درز می آید و رمل مثمن محذوف نامیده می شود.
فاعلاتن فاعلاتن فاعلن رمل مسدس محذوف نام دارد.
فاعلاتن فاعلاتن فاعل رمل مسدس محذوف نام دارد.
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن هزج مسدس سالم نام دارد
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل هزج مسدس محذوف نام دارد.
و غیره…..

اوزان دوری

وزن دوری یا متناوب ، وزنی است که هر مصراع آن از دو قسمت تشکیل می شود و قسمت دوم، تکرار قسمت اول است. به عبارت دیگر، در وزن دوری، هر نیم مصرع در حکم یک مصراع می باشد ، مانند وزن شعر زیر که مفتعلن فاعلن// مفتعلن فاعلن است: بار غمت -UU-/می کشم -U-/ وز همه عا -UU-/ لم خوشم-U-

که هر مفتعلن فاعلن گر چه نیم مصراع است اما حکم یک مصراع را دارد.

مشخصات اوزان دوری:

۱) بعد از پاره اول هر مصراع وقفه یا مکثی بالقوه یا بالفغل هست ، چنان که در شعر فوق بعد از بار غمت میکشم و گر نکند التفات مکثی می توان کرد.

۲) وزن دوری از ارکان متناوب درست می شود نه از تکرار یک رکن ، مانند وزن شعر فوق که از تناوب مفتعلن و فاعلن درست شده است.

۳) هجای پایانی نیم مصراع اول مثل هجاهای پایانی مصراع ها همیشه بلند است اما به جای آن می توان هجای کشیده یا کوتاه بیاید.

۴) هجاهای هر مصراع اعم از کوتاه یا بلند زوج است و معمولا هر نیم مصراع هفت یا پنج هجا دارد.

تعداد اوزان دوری زیاد است اما سه تا از آنها جزء پر کابرد ترین اوزان محسوب می شود:

۱) مفتعلن فاعلن//مفتعلن فاعلن:

صبح بر آمد ز کوه چون مه نخشب ز چاه

ماه بر آمد به صبح چون دم ماهی ز آب

۲) مستفعلن فعولن// مستفعلن فعولن:

دل می رور ز دستن صاحب دلا خدا را

دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

۳) مستفعل مفعولن// مستفعلم فعولن:

دایم گل این بستان شاداب نمی ماند

دریاب ضعیفان را در وقت توانایی

کاربرد دو وزن دوری زیر نیز زیاد است:

۱) مستفعل فع//مستفعل فع

چندان که گفتم غم با طبیبان

درمان نکردند مسکین غریبان

۲) مفاعلن فاعلن//مفاعلن فاعلن:

جهان فرتوت باز جوانی از سر گرفت

به سر ز یاقوت سرخ شقایق افسر گرفت

اوزان مثنوی

مثنوی ها بخش مهمی از شعر فارسی را تشکیل می دهند. با این همه از تمام اوزان شعر فارسی تنها از هفت وزن جهت سرودن مثنوی ها ی مهم استفاده شده:

۱) فعولن فعولن فعولن فعل که وزن حماسی و رزمی است.شاهنامه ی فردوسی در این وزن سروده شده است:

چو فردا بر آید بلند آفتاب

من و گرز و میدان افراسیاب

این وزن گاهی در پند و اندز هم به کار رفته مثلا بوستان سعدی

۲) مفاعیلن مفاعیلن فعولن که بیشتر مناسب داستان های عاشقانه اسن مانند ویس و رامین گرگانی و خسرو و شیرین نظامی:

شب افروزی چو مهتاب جوانی

سیه چشمی چو آب زندگانی

۳) فاعلاتن فاعلاتن فاعلن که بیشتر مناسب پند آمیز و عارفانه است. منطق الطیر عطار و مثنوی مولوی در این وزن است:

بشنو از نی چون حکایت می کند

از جدایی ها شکایت می کند

۴) مفتعلن مفتعلن مفتعل که گرچه به قول نیما رقص آور است و مناسب با معانی پند نیست اما مخزن الاسرار را که در معانی پند و حکمت است در این وزن سروده است :

ای همه هستی ز تو پیدا شده

خاک ضعیف از تو توانا شده

۵) فاعلاتن مفاعلن فعلن که وزن شاد و نسبتا ضربی است و مناسب مضامین بزمی مثل هفت پیکرنظامی است:

هست بود همه درست به تو

بازگشت همه به توست به تو

اما سنایی اثر حدیقه الحدیقه ی خود را که در بیان معارف و حکمت است در این وزن سروده است.

۶) فعلاتن فعلاتن فعلن که جامی سبحه الا برار خود را که پند و عرفانی است در این وزن سروده است:

شمع شو شمع که خود را سوزی

تا بدان بزم کسان افروزی

۷) مفعولن مفاعیلن فعولن که وزن ضربی و مناسب مضامین عاشقانه است.

لیلی و مجنون نظامی و مجنون و لیلی جامی و هاتفی در این وزن سروده شده است:

غافل منشین که وقت بازی است

وقت هنر است و سر افرازی

اوزان شعر رسمی

اوزان شعر رسمی خود بر دو گونه است:

الف) اوزانی که مبتنی بر نظم وتساوی هجاها در هر مصراع شعر است و همه ی اشعار فارسی جز معدودی مستزاد و بحر تحویل تا زمان نیما یوشیج در این اوزان سروده شده است.

ب) اوزانی که در آنها نظم میان هجاهای هر مصراع رعایت می شود اما طول مصراع ها یکسان نیست و بر سه نوع است:

۱) وزن در قالب مستزاد– مستزاد، شعری است ( از نوع غزل،مثنوی رباعی و گاه مسمط ) که در پایان هر مصراع آن مصراع کوتاهی می آید. این مصراع های کوتاه با هم هم وزن هستند.

هر لحظه به شکلی بت عیار بر آمد دل برد و نهان شد

مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع لن مستفعل فع لن

هر دم به لباسی دگر آن یار بر آمد گه پیر و جوان شد….

۲) بحر طویل: شعری است که هر مصراع آن از تکرار تعدادی نامعین ارکان عروضی فعلاتن و مفاعیلن ساخته می شود. در بحرطویل نیز اشعار اندکی سروده شده است.بعضی بحر طویل را عامیانه می دانند اما زبان اشعار بحر طویل عامیانه و محاوره ای نیست.اینک یک مصراع از بحر طویلی که بر وزن فعلاتن است:

صنمی لاله عذاری، به روش باد بهاری، به نگاه آهوی چینی و به قد سرو خرامان و به رخ چون مه تابان و ، دهن غنچه ی خندان و ، دهن غنچه ی خندان و ، لبش لعل بد خشان و ، زنخدان چو نمکدان….که ازو وام کند و مهر قمرنور ضیا را….

۳) وزن نیمایی: چون وزن عروضی مبتنی بر تساوی نظم هجاهای هر مصراع شعر ، با مفاهیم و احساسات روزگار متناسب نبود فکر یافتن وزن جدیدی در شاعران پیدا شد.

سرانجام نیما یوشیج راهی تازه ابداع کرد بی آن که در وزن قدیم لطمه ای وارد شود.

به این صورت که قید تساوی را برداشت و دست شاعر را در سرودن شعر باز کرد.

در این وزن که با طبیعت زبان سازگار تر است ، شاعر مجبور نیست بر خلاف طبیعت زبان جمله هایش را مساوی بیاورد تا در مصراع های مساوی بگنجد، زیرا در این وزن مصراع ها جایی تمام میشوند که کلام خاتمه یابد.

لذا فی المثل اگر شعر در وزن رمل مخبون یعنی رکن فعلاتن باشد به اقتضای معنی ممکن است مصراعی دو فعلاتن داشته یاشد و مصراع های دیگر سه یا چهار یا ..فعلاتن:

می تراود مهتاب فاعلاتن فع لن

می درخشد مهتاب فاعلاتن فع لن

نیست یک دم شکند خواب به چشم کس و لیک فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن

غم این خفته ی چند فعلاتن فعلن

خواب در چشم ترم می شکند فاعلاتن فعلاتن فعلن

در این شعر همان طور که ملاحظه می کنید اختیارات شاعری فاعلاتن به جای فعلاتن آمده است و فع لن به جای فعلن

منابعی که میتونید مراجعه کنید ::

۱) ( نوعی وزن در شعر فارسی امروز)

۲) شفیعی کدکنی، محمد رضا : موسیقی شعر

https://www.academytaraneh.com/79720کپی شد!
8911
۴