مترسک…
میزنم از اتاق تو بیرون / “دِ برو گمشو ” ختم کلامه
چیزی ندارم که جا بمونه / به جز دردِ دندون که باهامه!
منُ از شیر گرفتی آوُردی که / مترسکِ اتاق تو باشم
دیگه بزرگتر از اونی شدم که / توو پُرزایِ پتوی تو جا شم!
از مزرعهی اتاق تو خستهم / از اینکه عمرمُ پای تو وایسم
کشیک بدم هر روز و هر شبِتُ / بیخوابی چشامُ پُر کنه کمکم
دیگه بُریدم از اینکه باید / مراقب نخ دکمهی پیرْهنت
باشم و با طعنه بِهِم بگی که / “هی بچه بوی شیر میده دهنت”
مِثکه یادت رفته دندون شیریم / خیلی وقته که از دهن افتاده
“بابا آب داد و نون داد” و این حرفا / دیگه از الفبای من افتاده
هنوز اون بچهی طغسِ پاپتی / میتونه لگد کنه مزرعهتُ
با کلاغا بپره لابی کنه / میتونه به هم بریزه همهتُ
دیگه وقتشه وقت درو کردن / وقت داس و خرمن و این حرفاس
دِ جمش کن از اینجا گمشو برو! / ختم کلام بینِ ما اینجاس.