نگاه کن
میون قتل عامِ دل
نگاه کن شیون شب رو
زوال عاشقی تا کِی
بزن فریادِ بی شک رو
رو این تقویم پر وحشت
بکش خط فراموشی
چرا چشماتُ می بندی
چرا ایقدر تو خاموشی
ستون از پایه ویرون شد
فریبِ تازه پیدا شُد
به زیر چتر بیداری
بساطِ مرگ بر پا شد
دوباره خِشتُ خاکستر
دوباره واژه در تبعید
تو این تصویر تکراری
چه بی رحمانه خون بارید
صدای قحطیُ عُصیان
حضور ساکت بلبل
نفس مغروق تنهایی
به غنچه مردن هرگل