حتا به اشکامم حسادت می کنم بانو
شبها که می خوابم تموم بالشم خیسه
دارم به تنهاییم عادت می کنم بانو
چشمام هنوزم خائنند و با تو هم دستن
حتا به اشکامم حسادت می کنم بانو
گاهی فضا پر میشه از حال و هوای تو
حس می کنم پیش منی، چشمام و می بندم
دستام و تو دستات تصور می کنم بعدش
مثل یه دیوونه به دنبال تو می گردم
گل ها هنوزم رفتنت روخواب می بینن
بعد تو حتا خونه هم تکراری و سرده
وقتی که بودی خنده هام دنیا رو می خندوند
این روزها حتا صدامم دیگه یخ کرده
دارم به تنهاییم عادت می کنم بانو
از این همه چایی و ته سیگار معلومه؟
باورنکن اینا توهم های مردونه اس
اما خیال کن که همه چیزام آرومه
از وقتی که رفتی رو تخت تنها نخوابیدم
جای تو خالیه هنوزم توی این خونه
“این ماجرا باعث شده شبها نمی خوابم
هر صبح تنهاییم داره خواب می مونه”
-
سلام مهدی جان..از خوندن شعرت لذت بردم..احساس خیلی زیبایی داری...ممنونم دوست عزیزم.. این تیکه ی شعرتو: گل ها هنوزم رفتنت روخواب می بینن بعد تو حتا خونه هم تکراری و سرده وقتی که بودی خنده هام دنیا رو می خندوند این روزها حتا صدامم دیگه یخ کرده خیلی دوس دارم..شبیه روزای من شده..ممنونم @};-
-
سلام دوست هنرمندم ترانه ی شما زیبا بود من با نقد مشکلی ندارم ولی گاهی وقتا باید بدون قاعده و قانون به بعضی احساس ها نگاه کرد، اونوقت زیبایی رو کاملاً میشه درکش کرد. @};- @};-
-
شبها که می خوابم تموم بالشم خیسه... سلام جناب صادقیان عزیز به آکادمی خوش اومدین. ترانه ی قشنگی بود، حس خوبی داشت کاملاً درکش کردم @};-
مطالب پیشنهادی