بحران…

ما رو عادت دادن
که توو بحران باشیم
فرصتی دست نداد
که ما انسان باشیم!

دس رو دس می‌ذاریم
روز و شب می‌خوابیم
توی سِیلَ‌م باشیم
باز هم بی آبیم

ما بلاتکلیف‌یم
مثِ روز معلومه
پس چرا می‌خونیم:
“همه چی آرومه…”

« هم تن و هم صورت‌مون کبوده
هم از خودی خوردیم هم از غریبه
قواعدم بلد باشیم می‌بازیم
بازی زندگی ما عجیبه

خون‌ِمونو توو شیشه کردن اما
می‌بینیم و خمار رختِ‌خواب‌یم!
آدم بی‌رگ، رگ خواب نداره!
چی سرمون اومده که توو خواب‌یم؟ »

شادِ سرگردون‌یم!
توی غم می‌خندیم
دیگه معلوم نیس با
خودمون چن‌چندیم

هرکی میّاد پاشو
رو گلوت می‌ذاره
پوس کلفتَ‌م باشی
حد و مرزی داره!

ژن خوب، سیری چند؟
اینا حرف مُفته
گِل بگیر درزایِ
هرکی اینو گفته!

#مهدی_دمی‌زاده
#مهدی‌دمی‌زاده
#بحرانِ_مدیریت
#مدیریت_بحران

کانال تلگرام اشعار و نوشته‌ها:
https://t.me/MehdiDamizadeh
صفحه اینستاگرام:
https://www.instagram.com/mehdi_damizadeh

https://www.academytaraneh.com/115527کپی شد!
173
۴
۱

  • vahidnouritaft مهدی جانِ دمی زاده ی عزیز👏 درود🌹
  • حامد تقی خواه سلام مهدی عزیز زیبا سرودید ، جسارتا یه تغییر کوچیک رو پیشنهاد میدم : ما رو عادت دادن/ که توو بحران باشیم/ فرصتی دست نداد/ که ما انسان باشیم! رو پیشنها میدم بشه : مارو عادت دادن / توی بحران باشیم / فرصتی دست نداد / تا که انسان باشیم ////جسارتم را ببخشید ، سبز باشید
  • حامد تقی خواه سلام مهدی عزیز زیبا سرودید ، جسارتا یه تغییر کوچیک رو پیشنهاد میدم : ما رو عادت دادن/ که توو بحران باشیم/ فرصتی دست نداد/ که ما انسان باشیم! رو پیشنها میدم بشه : مترو عادت دادن / توی بحران باشیم / فرصتی دست نداد / تا که انسان باشیم ////جسارتم را ببخشید ، سبز باشید
  • آزاده ربانی درودبرشما بسیار عالی مثل همیشه هرکی میاد پاشو رو گلوت میذاره پوست کلفتم باشی حد ومرزی داره ! دقیق وگل گفتین