زباله‌گرد

وقتی فرو می‌رم
توو عمق دردها
پر می‌شم از حسِ
زباله‌گردها!

می‌گَردم و فقط
ته مونده‌ی غمه
چیزی نمونده از
چیزی که حقمه

دنبال عشقم و
حاشا نمی‌کنم
خوابو واسه چشام
پیدا نمی‌کنم

اونی که رفته بود
هیچ وقت بَرنگشت
تاریخِ مصرفِ
این زندگی گذشت!

پخشه توو خاطرم
عطر و صدای تو
روی زبون من
اسم‌ِت شده تتو!

دار و ندار من
یه کوله‌پشتیه
دیگه سکوت هم
فحش درشتیه!

فریاد بی گلو
گم می‌شه توو تنم
با تار صوتیَ‌م
هی تار می‌تنم

توو پیله‌ی صدام
هوهوی هوچیه
پروانگی برام
رویای پوچیه

هی توی خاطرات
پیله نکن به من
من لالَ‌مو تو هم
حرف عشقو نزن

باید نبودتو
با گریه حل کنم
توو خونه جای تو
زانو بغل کنم

بعد تو قلب من
سطل زباله شد!
جمعیتِ تنم
توو غم مچاله شد.

#مهدی_دمی‌زاده
#مهدی‌دمی‌زاده

کانال تلگرام اشعار و نوشته ها:
https://t.me/MehdiDamizadeh
صفحه اینستاگرام:
https://www.instagram.com/mehdi_damizadeh

 

 

https://www.academytaraneh.com/115339کپی شد!
210
۳
۱