۳خرداد…
این روزا خیلی نا امیدم مثل اینکه
حس میکنم هر ثانیه از دست میرم
تاحالا دستای خدا روی سرم بود
دستِ خدا رم بعد ازاین از دست میدم
اینقدر جنگیدم که تو تقویم باید
اسمم به جایِ سوم خرداد باشه
احساس خوبی نیست که تسلیم میشم
جنگیده بودم کشورم آزاد باشه…
تو خاکی سر از بذر در اورده بودم
که زیر پاش دریای حاصل خیز داره
میشد با هر قطره ش یه دنیا رو بسازم
میشه اگه،قاجار وقاجاری بزاره
روزی که طوفان اومد اینجا رو بگیره
سیلابِ خون جاری شد این خاک و نگه داشت
خیلی عزیزامونو تو این راه دادیم
هیچ کس رو خونِ عشقشم قیمت نمیذاشت
وقتی که طوفان رفت وما آروم گرفتیم
تازه عذابِ تلخِ تنهایی شروع شد
هر مادری اومد عزیزش رو ببینه
با جای خالیِ عزیزش روبرو شد
برایِ خاکِ خونه بیداری کشیدیم
سخته که سهم چشممون این خاک باشه
حقش نبود اینجوری تنهامون بزارن
هرکس که خوبی میکنه خوبی سزاشه
تو خاکی سر از بذر در اوردم، انگار
تقدیرش اینه تا ابد مظلوم باشه
این خونه رو با خشت و خون ساختیم نباید
یه خونه از خشتِ خودش محروم باشه
این روزا خیلی نا امیدم مثل اینکه
حس میکنم هر ثانیه از دست میرم
تاحالا دستای خدا روی سرم بود
دستِ خدا رم بعد ازاین از دست میدم
اینقدر جنگیدم که تو تقویم باید
اسمم به جایِ سوم خرداد باشه
احساس خوبی نیست که تسلیم میشم
جنگیده بودم کشورم آزاد باشه